مدوسا، زنی که هر کسی را به سنگ تبدیل می کرد!
- ندا علیخانی
- 1403/11/19
- 0 دیدگاه
مدوسا یکی از مشهورترین داستان های روایت شده درباره افسانه های یونان باستان است. هیولایی که به گورگون شهرت داشت.
گورگونها شخصیتی زشت و ترسناک بودند اما مدوسا را در بعضی روایات شخصیتی زیبا و فریبنده توصیف کرده و برخی دیگر از آن به عنوان شخصیتی شرور و ترسناک یاد کردند که بر روی سر او به جای مو، مار رشد میکند. چهره مدوسا که امروزه به نمادی معروف تبدیل شده است و در برند ورساچه هم به چشم میخورد، در تاریخ، هنر، کتابها و آثار سینمایی هم دیده میشود. شخصیتی که افسانههای بسیاری درباره او روایت شده است و هر کسی که به چهره او نگاه میکرد، به سنگ تبدیل میشد. برای خواندن داستانها و روایتهای عجیبی که درباره مدوسا، یکی از متفاوتترین چهرههای اساطیر یونان باستان روایت شده است، همراه ما شوید.
مدوسا کیست؟
مدوسا (Medusa) در اساطیر یونان باستان یکی از سه خواهر معروف به گورگونها بود. سه خواهری که فرزندان «فورسیس» (Phorcys) و «سیتو» (Ceto) بودند. گورگونها معمولا موجودات مونث بالداری بودند که بر روی سر آنها به جای مو، مار رشد میکرد. «استنو» (Stheno) و «یوریال» (Euryale) دو خواهر گورگون مدوسا و موجوداتی فناناپذیر بودند. برخلاف سایر گورگونها، مدوسا تنها گورگون فانی بود. چهره و شخصیت مدوسا در داستانها به شکلهای مختلفی روایت شده است؛ برخی معتقدند او یک شخصیت قدرتمند و در عین حال شرور و ترسناک بود و برخی دیگر براین باورند او دارای ظرافت و جذابیتهای زنانه بسیاری بود و به خوبی میتوانست مردان را اغوا کند. شخصیتی که هر کسی به او نگاه میکرد، تبدیل به سنگ میشد.
معنی مدوسا
مدوسا که مدوزا هم گفته میشود، کلمهای با ریشه یونان باستان به معنای «نگهبان» یا «محافظ» است. کلمهای که از فعل یونانی به معنای «نگهبانی کردن» گرفته شده است.
داستان مدوسا
در داستانهای اساطیر یونان باستان درباره مدوسا داستانهای مختلفی روایت شده است که در ادامه به مشهورترین آنها اشاره میکنیم:
مدوسا و پوزئیدون
در بعضی منابع تاریخی، از مدوسا به عنوان زنی زیبا و جذاب یاد میشود. زنی که پیش از تبدیل شدن به هیولا، جوانی با زیبایی خیرهکننده بود و مردان بسیاری به دنبال او بودند. مدوسا در معبد آتنا، از خدایان یونان باستان، زندگی میکرد و باید به دستور آتنا باکره میماند. اما به علت جذابیت و زنانگی خود هدف خدای دریاها، پوزئیدون، قرار گرفت. پوزئیدون وارد معبد آتنا شد و تصمیم به اغوای مدوسا داشت. در نهایت، برخلاف میل مدوسا، با او رابطه جنسی برقرار و به او تجاوز میکند. اتفاقی که خشم آتنا را به دنبال داشت. پوزئیدون، شخصیتی جاودانه و بزرگتر از آتنا بود و به همین علت، آتنا نمیتوانست انتقام بیاحترامی به معبد خود را از او بگیرد. بنابراین، مدوسا قربانی این اتفاق و مجازات شد. او که زنی جذاب با موهای زیبا و ستودنی بود، به هیولایی با مارهای سمی بر روی سر خود تبدیل شد و به هر کسی نگاه میکرد، آن شخص تبدیل به سنگ میشد.
مدوسا و پرسئوس
داستان مرگ مدوسا توسط «پرسئوس» فرزند «زئوس» و «دانانه»، از جمله معروفترین روایتهایی است که در داستانهای اساطیر یونانی گفته شده است. پرسئوس و مادرش در جزیره سریفوس زندگی میکردند. پادشاه این جزیره که «پولیدتکس» نام داشت، عاشق دانانه، مادر پرسئوس، بود. اما پرسئوس میدانست مادر او علاقهای به پولیدتکس ندارد و از این رو، در تلاش برای محافظت از مادر خود در مقابل پادشاه بود. پولیدتکس برای بهدست آوردن دانانه تصمیم گرفت پرسئوس را فریب دهد و به همین علت، جشن عروسی خود با هیپودامیا، از اسطورههای یونان، را برگزار کرد. پولیدتکس از همه مهمانان مراسم، اسبی را به عنوان هدیه عروسی درخواست کرد. پرسئوس نتوانست این هدیه را تقدیم پادشاه کند و به همین علت، پولیدتکس از پرسئوس خواست تا سر مدوسا را به عنوان هدیه برای او بیاورد. درخواستی که امیدوار بود پرسئوس نتواند آن را انجام دهد.
مدوسا به همراه دیگر خواهران گورگون خود در غاری مخفی شده بودند و پرسئوس از مکان آنها بیخبر بود. در این میان، آتنا که هنوز هم از مدوسا خشمگین بود، به همراه هرمس، پرسئوس را در این مسیر هدایت کردند و در نهایت مدوسا و خواهرانش را در سرزمین گورگونها، جایی در غرب دور و میان جزیره صخرهای به نام «سارپدون» یافتند. پرسئوس، مدوسا را در حالیکه در خواب بود، پیدا میکند. از آنجایی که نگاه کردن به مدوسا هر کسی را به سنگ بدل میکرد، پرسئوس با استفاده از شمشیر طلایی و با سپر برنزی آتنا که همچون آیینهای عمل میکرد، سر مدوسا را با داس از بدن او جدا میکند.
مدوسا در زمان مرگ خود باردار بود و زمانی که سر او را از بدن جدا کردند، از میان فوارههای خون دو نوزاد با نامهای «پگاسوس» (Pegasus) و «کرایسور» (Chrysaor) که فرزندان مدوسا و پوزئیدون بودند، خارج شدند. پرسئوس در نهایت، سر را درون گونی معروف به «کیبیسیس» (Kibisis) گذاشت و با استفاده از کلاهی که او را نامرئی میکرد و صندلهای بالدار خود، توانست فرار کند. اگرچه دیگر خواهران گورگون همان لحظه از خواب بیدار شدند و به دنبال پرسئوس بودند، اما او نامرئی بود و به سرعت توانست دور شود.
سر مدوسا
سر مدوسا حتی پس از مرگ او هم قدرت خود را حفظ کرد. پرسئوس که مامور بود تا سر مدوسا را برای پولیدتکس ببرد، در راه بازگشت خود با خطرات بسیاری مواجه شد و از قدرت این سر برای حفظ جان خود استفاده کرد. در بخشی از مسیر بازگشت به جزیره سریفوس، در نبرد با اطلس تایتانها، اطلس با دیدن سر مدوسا تبدیل به سنگ شد و کوههای اطلس در شمال آفریقا شکل گرفت. در ادامه، زمانی که پرسئوس به اتیوپی میرسد، در آنجا عاشق «آندرومدا» (Andromeda) میشود. آندرومدا نامزد عموی خود «فینیوس» (Phineus) بود و توسط یک هیولای دریایی هم تهدید میشد. بنابراین پرسئوس برای نجات جان آندرومدا و بهدست آوردن او، هیولای دریا و فینیوس را با استفاده از سر مدوسا به سنگ تبدیل میکند. در نهایت، پرسئوس به جزیره سریفوس بازگشت و به کمک قدرت سر مدوسا، پولیدتکس را هم به سنگ تبدیل کرد و مادر خود، دانانه را نجات داد.
پس از آنکه پرسئوس ماموریت خود را به پایان رساند، آتنا سر مدوسا را از او گرفت و بر روی سپر خود قرار داد. بنابراین او قدرتهای مدوسا مانند تبدیل انسانها به سنگ را بهدست آورد و میتوانست در مقابل دشمنان خود پیروز شود. در روایتی دیگر آمده است که آتنا دستهای از موهای سر مدوسا را به «هراکلس» (هرکول) میدهد. هرکول هم این موها را برای محافظت از شهر تگیا به دختر قیفئوس (Cepheus)، استروپ (Sterope)، اهدا میکند. موهای مدوسا میتوانست با نمایان شدن، طوفانی وحشتناک را در شهر ایجاد کرده و باعث پیروزی در مقابل دشمنان شود.
مدوسا در ادبیات
درباره مدوسا و دیگر خواهران گورگون در میان ادبیات و آثار یونانی روایتهای مختلفی مطرح شده است. در هر کدام چهره، سرگذشت و داستانهای مرگ آنها به شکلهای متفاوتی روایت شده است. «هزیود» (Hesiod) شاعر یونانی، در آثار خود به هیچکدام از ویژگیهای ظاهری گورگونها اشارهای نکرده است. در مقابل، هومر (Homer) یکی از معروفترین شاعران و داستانسرایان یونانی در «ادیسه» از سر مدوسا با نام سر هیولا یاد میکند و در «ایلیاد» هم سر مدوسا که بر روی سپر آتنا قرار گرفته است را به این شکل توصیف میکند: سر گورگون غولآسا، چیزی ترسناک و وحشتناک! در کتاب «کتابخانه آپولودوروس» که در قرن دوم میلادی نوشته شده است و آن را به عنوان یکی از نزدیکترین نسخههای داستان مدوسا معرفی میکنند، در توصیف گورگونها آنها را با فلسهای اژدها، عاجهایی مانند عاج خوک، دستهای برنزی و بالهای طلایی نشان میدهند که با آنها پرواز میکردند.
اووید (Ovid) شاعر رومی، در یکی از آثار خود با نام «مسخ» که یکی از منابع اصلی روایتهای مدوسا محسوب میشود و در آن از مدوسا به عنوان دوشیزهای زیبا یاد شده که تبدیل به هیولا میشود، او تنها گورگونی بود که موهای زیبا و ابریشمی او به مار تبدیل میشود. در این کتاب روایت شده که چگونه دوشیزهای که موهای زیبا و محسورکننده داشت و مردان بسیاری به دنبال خواستگاری از او بودند، توسط «نپتون» که در بعضی داستانها پوزئیدون نامیده شده است، در زیارتگاه «مینروا» که در برخی روایات آتنا نامیده میشود، مورد تجاوز قرار میگیرد. پس از این اتفاق، آتنا مدوسا را نفرین کرده و به جای مو بر سر او مار رشد میکند. در بخشی دیگر هم گفته شده است که زمانی که پرسئوس به قصد کشتن مدوسا وارد خانه او میشود، مجسمههای بسیاری از مردان و موجودات را بر سر راه خود میبیند که به سنگ تبدیل شدهاند.
مدوسا در آثار هنری
همانطور که مدوسا در ادبیات به شکلهای مختلفی توصیف شده است، از یک دوشیزه زیبا تا یک جانور ترسناک و ظالم، در آثار هنری یونان باستان از جمله سفالگری و مجسمهها هم به شکلهای گوناگونی به تصویر کشیده شده است. در دوره یونان باستان، سر مدوسا یکی از محبوبترین و معروفترین تصویرهایی بود که در بسیاری از آثار هنری هنرمندان شاخههای مختلف هنر از جمله سفالگری و معماری دیده میشود. در طراحی فضای داخلی خانهها، معابد، نقاشی، مجسمه، سرامیک و تزئینات مختلف این چهره به تصویر کشیده شده است. معمولا سر مدوسا به صورت یک شکل کروی با چشمانی درشت، دهانی باز، گاهی با زبانی بیرون آمده، عاج و بال دیده میشود. سر مدوسا در کنار اهمیتی که از نظر تاریخی در تمامی آثار ادبی و هنری یونان باستان داشت، نمادی قدرتمند به منظور دفع شر و همچنین محافظت از مردم بود. با عبور از دوره هلنیستی (Hellenistic period) که به زمان پس از مرگ اسکندر مقدونی بازمیگردد، چهره مدوسا در آثار هنری از یک جانور وحشتناک به یک زن بسیار زیبا و خیرهکننده تبدیل شد. تصویری که در نهایت در آثار هنرهای تجسمی قرنهای بیستم و بیستویکم هم به نمایش درآمد.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه