رازهای پنهان از مقبره چنگیز خان مغول
- رقیه عینلو
- 1403/10/7
- 0 دیدگاه
مقبره چنگیز مغول، همچون رازی سر به مهر، قرن ها است که تاریخ نویسان و باستان شناسان را به خود مشغول کرده است.
«چنگیز خان» بزرگترین قهرمان مغولستان است. در غرب، او با فتوحاتش شناخته میشود و در شرق، بهخاطر جنایاتش مشهور است، اما مغولها او را بهعنوان امپراطوری میشناسند که شرق و غرب را به هم متصل کرد. چنگیز خان جاده ابریشم را شکوفا، مصونیت دیپلماتیک و آزادی مذهبی را تثبیت و سرویس پستی قابل اعتماد و سیستم پول کاغذی را راهاندازی کرد. با این حال، هیچکس نمیداند مقبره او کجاست! مردی که روزی قدرتمندترین فرد روی زمین بود و فرمانرواییاش از اقیانوس آرام تا اروپای شرقی گسترش مییافت و بخشهای بزرگی از چین، روسیه و خاورمیانه کنونی را در بر میگرفت، بینام و نشان دفن شده است. مقبره او هنوز هم یک راز حلنشده باقی مانده است! از دزدان مقبره گرفته تا ماجراجویان و باستانشناسان، قرنهاست که بسیاری در جستوجوی این مقبره رازآلود هستند. اگر شما هم میخواهید بدانید که مقبره چنگیز مغول کجاست، با ما در این مطلب همراه باشید.
فهرست مطالب
- چنگیز خان که بود
- پدر چنگیز خان که بود
- علت مرگ چنگیز خان
- تدفین خونین چنگیز خان
- مقبره چنگیز مغول کجاست
- چرا مقبره چنگیز خان مخفی است
- کاوش های باستان شناسی برای یافتن مقبره چنگیز خان
- مقبره چنگیز خان مغول در چین
- چرا یافتن مقبره چنگیز خان مغول اهمیت دارد
- قوانین چنگیز خان مغول
چنگیز خان که بود
چنگیزخان، که در ابتدا «تموجین» (Temüjin) نامیده میشد، در سال ۱۱۶۲ میلادی در علفزارهای وسیع مغولستان و در نزدیکی کوه «بورخان خلدون»، کوهی مقدس در شمال شرقی مغولستان کنونی، به دنیا آمد.
سالها بعد، این جنگجوی بیرحم، بسیاری از نواحی آسیا و اروپا را فتح کرد و بزرگترین امپراطوری تاریخ را پایهگذاری نمود. مرزهای این امپراطوری از دریای خزر تا اقیانوس آرام و از جنوب سیبری تا چین و ایران امروزی امتداد داشت. پس از مرگ چنگیزخان، جانشینهایش این مرزها را گسترش داده و به اوکراین در غرب و اقیانوس هند در جنوب رسیدند. در اوج قدرت، امپراطوری او پنج برابر امپراطوری روم بود و از نظر وسعت جغرافیایی، پس از امپراطوری بریتانیا در رتبه دوم قرار داشت. فتوحات چنگیزخان البته بدون جنگ و خونریزی نبود و موجب مرگ حدود ۴۰ میلیون نفر شد. گفته میشود که نیمی از مردم ایران در جریان حمله چنگیزخان مغول به ایران کشته شدند!
پدر چنگیز خان که بود
پدر چنگیز خان، یسوکای بهادر (Yesügai)، یکی از رهبران بزرگ خاماگ مغول و از طایفه بورجیگین بود. او پیش از چنگیز خان، توانست بسیاری از قبایل مغول را متحد کرده و نفوذ خود را گسترش دهد. یسوکای بهادر همچنین نقش مهمی در تربیت و پرورش چنگیز خان داشت و به او آموخت که چگونه یک رهبر بزرگ شود. با این حال، چنگیز خان در کودکی پدر خود را از دست داد، و این حادثه باعث شد تا او زندگی سختی را تجربه کند؛ سختیهایی که در نهایت او را به یکی از قدرتمندترین فرمانرواهای تاریخ تبدیل کرد.
علت مرگ چنگیز خان
چنگیزخان پس از فتح تقریبا یک پنجم از جهان، در تابستان سال ۱۲۲۷ میلادی درگذشت. اگرچه او نزدیک به ۷۰ سال سن داشت، هنوز هم به مبارزه ادامه میداد و قصد داشت پادشاهی تانگوت را تسلیم خود کند، اما ناگهان در نزدیکی رودخانه زرد (Yellow River) چین از دنیا رفت. با این حال، بهطرز شگفتانگیزی هیچکس نمیداند که چنگیزخان دقیقا چگونه کشته شده است و علت دقیق مرگ او هنوز به طور قطعی مشخص نیست. روایتهای مختلفی در این باره وجود دارد، اما یکی از رایجترین نظریهها، ابتلای او به بیماری طاعون خیارکی است.
کتاب «تاریخ مخفی مغولستان»، که تنها منبع بومی موجود درباره مغولهای قرن سیزدهم است، در حالی که جزئیات زیادی از زندگی خان را به تفصیل شرح داده، درباره مرگ او بهطور غیرعادی مختصر و بیمیل است و از این موضوع بهسرعت میگذرد. ممکن است این احتیاط بهدلیل تابو بودن بیماری و مرگ در فرهنگ مغول باشد؛ بهویژه وقتی پای پادشاهی چون چنگیزخان در میان است. همین امر باعث شده که فرصتهایی برای نویسندگان خارجی ایجاد شود تا سناریوهای مختلفی درباره آنچه بر سر او آمده، مطرح کنند.
برخی از منابع ادعا میکنند که طبق گزارش یک فرستاده اروپایی به مغولها، چنگیزخان مورد اصابت صاعقه قرار گرفت. مارکوپولو، جهانگرد معروف، نیز گفته است که خان بر اثر اصابت تیری به زانویش جان خود را از دست داده است. همچنین، افسانههای مغولی میگویند که پادشاه تانگوت با استفاده از یک طلسم جادویی خان را مسموم کرده است. یکی از عجیبترین داستانها، مرگ خان بهدست ملکه تانگوت است. طبق این افسانه، وقتی خان ملکه را اسیر میکند و قصد تعرض به او را دارد، ملکه چنان او را زخمی میکند که چند روز بعد خان مغول از پا درمیآید.
اما بیشتر داستانها درباره مرگ چنگیزخان حول نحوه تدفین او میچرخند. طبق این روایتها، همسر چنگیزخان او را با لباسی سفید، چکمههای نمدی و کلاه در یک پتوی سفید نمدی پر از چوب صندل معطر پیچید و پتو را با سه بند طلایی بست. همچنین، یک اسب بدون سوار که زین خالی چنگیزخان را حمل میکرد، پیشاپیش دسته تشییع جنازه بهسمت مغولستان حرکت میکرد.
تدفین خونین چنگیز خان
مغولها بر این باورند که جسد چنگیزخان پس از مرگش حدود ۱۲۰۰ کیلومتر جابهجا شده تا به مغولستان منتقل شود و در نهایت در قله «بورخان خلدون» به خاک سپرده شد. طبق این روایتها، در طول این سفر که ۴۰ روز بهطول انجامید، سربازان حاضر در دسته تشییع جنازه هر موجود زندهای که بر سر راه خود یافتند را کشتند. پس از دفن چنگیزخان، سربازان با ۱۰۰۰ اسب روی قبر او تاختند تا تمام ردپاهایی که نشان میداد اینجا مقبره است، از بین برود. سپس تمامی این ۲۰۰۰ سرباز کشته شدند تا هیچکس نتواند از مکان دفن امپراطور آگاه شود. پس از آن، سربازانی که سوارکاران را کشته بودند نیز کشته شدند تا محل قبر همچنان مخفی بماند.
یکی دیگر از روایتها میگوید که برای پنهان کردن آثار قبر، سربازان در منطقه یک رودخانه جاری کردند تا هرگونه ردپایی از بین برود، مشابه کاری که برای پنهان کردن مقبرههای گیلگمش، پادشاه سومر، و الاریک یکم، پادشاه ویزیگوت، انجام شد. البته خانواده چنگیزخان از محل دفن او آگاه بودند؛ چرا که یک بچه شتر همراه با خان دفن شد و مادر این شتر که محل دفن فرزندش را میدانست، همواره خانواده خان را به محل دقیق قبر او میرساند.
مقبره چنگیز مغول کجاست؟
هیچکس پاسخ دقیق و درست این سوال را نمیداند! با این حال، بررسی داستانها و افسانههای محلی مغولستان نشان میدهد که احتمالا جسد چنگیزخان پس از مرگش به کوه محبوب و مقدسش، یعنی «بورخان خلدون» (Burkhan Khaldun)، بازگشته است. این قله مقدس که در استان خنتی در شمالشرقی مغولستان امروزی قرار دارد، زادگاه این جنگجوی بزرگ بود.
وقتی چنگیزخان کودکی کمسنوسال بود، برای در امانماندن از دست دشمنان، به کوه مقدس بورخان خلدون پناه برد. خان دوران کودکی را با فقر و خطرهای متعدد که جانش را تهدید میکرد سپری نمود. در این دوران، کوه بورخان خلدون نقش مهمی در شکلگیری اعتقادات تموجین داشت. این کوه نهتنها پناهگاهی برای نجات از دست دشمنان بود، بلکه مکانی برای نیایش، کسب آرامش و همچنین شکار برای حفظ بقا به شمار میرفت.
کتاب «تاریخ مخفی مغولان» (The Secret History of the Mongols)، که در سال ۱۲۴۰ میلادی نوشته شده و کهنترین اثر ادبی باقیمانده از دوران مغول است، از قول چنگیزخان نقل میکند: «هر روز صبح برای بورخان خلدون قربانی میکنم، هر روز برای آن دعا میکنم؛ فرزندان فرزندان من این نکته را متذکر شوند و همینطور عمل کنند!» چنگیز همچنین در آخرین روزهای زندگیاش به کوه خلدون پناه میبرد، آن را پرستش میکند و آن را مقدسترین کوه مغولستان مینامد و در نهایت فریاد میزند: «وقتی از دنیا رفتم، مرا اینجا دفن کنید.»
تابوی بزرگ، ترفندی برای پنهان کردن مقبره خان
علاوهبر این درخواست، درست پس از مرگ و دفن چنگیزخان، منطقهای به مساحت ۲۴۰ کیلومترمربع از کوه بورخان خلدون و اطراف آن بهعنوان یک منطقه ورود ممنوع یا «ایخ خوریگ» (Ikh Khorig) اعلام شد. ایخ خوریگ در زبان مغولی بهمعنی «تابوی بزرگ» است. این بدان معنا بود که ورود به این منطقه، که بهدلیل ویژگیهای طبیعی بسیار صعبالعبور است، اکنون برای همه افراد عادی بهشدت ممنوع بود و بهجز خانواده چنگیزخان و حاکمان مغول، کسی اجازه ورود به این منطقه را نداشت. وظیفه حفاظت از منطقه نیز برعهده قبیلهای بهنام «درخاد» (Darkhad) بود که در ازای آن از دادن مالیات و خدمت سربازی معاف بودند. نوادگان خان تا هفت قرن بعد، یعنی تا سال ۱۹۲۴ میلادی که جمهوری خلق مغولستان تاسیس شد، این تابو را حفظ کردند.
این اقدام گمانهزنیها درباره دفن چنگیزخان در بورخان خلدون را تقویت کرد. اگرچه نمیتوان این احتمال را رد کرد که اعلام تابوی بزرگ خود ترفندی برای منحرفکردن افکار عمومی از محل دفن واقعی خان بود!
یک الگوی محافظتی جدید برای حفظ تابوی بزرگ
مغولها حساسیت زیادی روی چنگیزخان دارند و معتقدند حالا که خان نمیخواهد مقبرهاش پیدا شود، هیچکس حق کندوکاو در این زمینه را ندارد. بههمین دلیل بعید است که دولت مغولستان هرگز اجازه کاوش در کوههای بورخان خلدون یا منطقه ایخ خوریگ را بدهد.
حالا که دیگر خبری از نوادگان چنگیز برای حفاظت از این منطقه نیست، دولت مغولستان برای حفظ این کوه مقدس و محیط بکر آن، یک روش حفاظتی جدید یافته است. این منطقه بهنام «کوه مقدس برخان خلدون» در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است که خود بخشی از «منطقه حفاظتشده خان خنتی» بوده که بیش از ۱۲ هزار کیلومترمربع وسعت دارد. در مقررات این منطقه آمده است که هر گونه فعالیت در کوه برخان خلدون بهغیر از مراسم عبادی، ممنوع است.
کوه مقدس برخان خلدون
حالا این سوال پیش میآید که آیا چنگیزخان واقعا در کوه مقدس برخان خلدون به خاک سپرده شده است؟ محققان و تاریخشناسان پاسخ متفاوتی به این سوال میدهند. برخی معتقدند بهدلیل علاقهای که چنگیزخان به این کوه داشت، خان حتما در قله برخان خلدون یا یکی دیگر از قلههای «رشته کوه خنتی» (Khentii Mountains) دفن شده است که در فاصله ۱۶۰ کیلومتری شمال شرقی اولانباتور، پایتخت امروزی مغولستان، قرار گرفته است.
اما ماجرا به همین سادگی نیست؛ بهگفته برخی محققان وقتی حرف از دواندن ۱۰۰۰ اسب روی مقبره برای ازبین بردن آثار مقبره چنگیزخان به میان میآید، احتمالا با یک دشت یا دره مواجه هستیم تا یک کوه. دکتر سدنوم تسلمون، استاد تاریخ دانشگاه اولانباتور با تخصص در تاریخ مغولستان قرن سیزدهم، میگوید: «کوه برخان خلدون همواره در طول تاریخ مغولستان مقدس بوده است اما به این معنی نیست که خان حتما در آنجا دفن شده است.» یک قومشناس مغولی در دانشگاه اولانباتور، پنج کوه را شناسایی کرده است که در طول تاریخ بورخان خلدون نامیده میشدند؛ اگرچه بهگفته وی، بورخان خلدون امروزی احتمالا همان برخان خلدون مورد علاقه چنگیزخان است.
چرا مقبره چنگیزخان مخفی است؟
دلایل متعددی برای مخفیماندن مقبره چنگیزخان در طول تاریخ وجود دارد که عبارتند از:
آخرین درخواست یک جنگجو
چنگیزخان بر خلاف جایگاه بالای خود در میان مغولها، سبک زندگی مقتصدانه و چادرنشینی اجدادی خود را حفظ کرد. بنابراین بهنظر منطقی است که خواهان یک مراسم تدفین متواضعانه و بینامونشان در سرزمین مادری خود باشد. خان پس از مرگش خواست تا مخفیانه دفن شود. نقل است که چنگیزخان پیش از مرگش گفته است: «بگذارید جسم من بمیرد، اما ملت من زنده بماند.» بنابراین، قوم مغول باید جسم او را نادیده بگیرند و روی رفاه ملت تمرکز کنند.
طبیعت بکر مغولستان
مغولستان یکی از پهناورترین کشورهای جهان است که هفت برابر بریتانیا وسعت دارد. اما این کشور یکی از کشورهای کمتر توسعهيافته بوده و تنها ۲ درصد مغولستان با جاده قابل دسترسی است. تراکم جمعیت مغولستان نیز آنقدر کم است که فقط گرینلند و چند جزیره دور افتاده میتوانند در کمبودن جمعیت از آن سبقت بگیرند. جای جای این کشور پر از دشتها و بیابانهای وسیع است. بنابراین کاوش در چنین سرزمین بکری کاری بسیار مشکل و طاقتفرسا و مصداق بارز «سوزن در انبار کاه» است.
کما این که پس از مرگ و تدفین خان و اعلام تابوی بزرگ، برای صدها سال منطقه ایخ خوریگ و کوه بورخان خلدون بکر و دستنخورده باقی ماند و همان طبیعت قرن سیزدهمی خود را حفظ کرد. بهطوری که مسیرهایی که توسط حیوانات ایجاد شده بود تنها مسیرهای موجود در منطقه بود.
شیوه تدفین مغول ها
مغولها جزو معدود مردمانی بودند که مردگان خود را در جایی که مرده بودند رها میکردند و اجازه میدادند تا حیوانات بدن مرده را مصرف کنند. این سنت چند هزار ساله با ورود فرهنگ مقبرهسازی چینیها به فرهنگ مغولها، در زمان تولد چنگیزخان از میان برداشته شد. محققان مغولی معتقدند که سلسله شیونگنو (Xiongnu) اجداد مغولها بودهاند و این میتواند بهمعنای شیوه تدفین مشابه باشد. پادشاهان شیونگنو در عمق بیش از ۲۰ متری زمین و در اتاقکهای چوبی دفن میشدند و روی زمین با مربعی از سنگها، محدوده مقبره مشخص میشد. احتمالا مقبره چنگیزخان نیز بههمین شیوه ساخته شده و بههمین دلیل تاکنون اثری از این مقبره مهم پیدا نشده است.
البته با تکنولوژیهای مدرن، پیداکردن عوارض زیر زمین کار سختی نیست. «پروژه دره خانها نشنال جئوگرافیک» (National Geographic’s Valley of the Khans Project)، که از سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شده و هنوز ادامه دارد، از تصویربرداری دیجیتال غیرتهاجمی، هوایی و رادارها برای مکانیابی مقبرهها استفاده میکند. البته هنوز ردی از مقبره پیدا نشده است.
احترام مغول ها به تصمیم خان
شاید این فکر به ذهنتان خطور کند که چنگیزخان در سرزمین مادریاش خیلی مهم نیست. برای همین کسی بهدنبال مقبرهاش نیست! اما این موضوع کاملا برعکس میباشد و او احتمالا از زمان مرگش در سال ۱۲۲۷ میلادی تا امروز، تا این حد محبوب نبوده است. درک این که چرا جستجوی قبر او یک تابو تلقی میشود برای خارجیها دشوار است. اما مغولها با تمام وجود بر این باورند که خان هرگز نمیخواست پس از مرگش پیدا شود. سربازان خان تلاش زیادی برای پنهان کردن قبر او کردند و اگر میخواستند روزی مقبره چنگیزخان پیدا شود، حتما علامتی از خود برای آیندگان برجای میگذاشتند. این احساسات در میان مغولستانیها آنقدر قوی است که هرگونه کاوش باستانشناسی در منطقه ممنوعه ایخ خوریگ با اعتراضات شدید مردمی روبهرو میشود. چرا که معتقدند هرگونه تلاش برای پیداکردن مقبره خان، بیاحترامی به آخرین خواسته او است.
حتی کمونیستها که سالها بر مغولستان حکومت کردند نیز قدرت «تقدسزدایی» از منطقه را نداشتند. کمونیستها از ترس این که تعرض به این منطقه مقدس، بهنقطه اتحاد ملی مغولها تبدیل شود، نام آن را از تابوی بزرگ به «منطقه بسیار محدود» (Highly Restricted Area) تغییر دادند و آن را با ۱۰هزار کیلومترمربع منطقه محدود (Restricted Area) تحت نظارت ارتش احاطه کردند، که پایگاههای هوایی، تاسیسات ذخیره سلاح و توپخانه را در خود جای داده بود. پس از سقوط کمونیستها نیز تلاشها برای یافتن مقبره چنگیزخان موفق نبود و در نهایت کوههای بورخان خلدون یا منطقه ایخ خوریگ بهنام «کوه مقدس برخان خلدون» در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید و هر گونه فعالیت در کوه برخان خلدون بهغیر از مراسم عبادی، ممنوع است.
نفرین باستانی
یک باور قدیمی نیز در بین مغولها وجود دارد که اگر مقبره چنگیزخان کشف شود، دنیا به پایان خواهد رسید! این ماجرا البته از وقتی پررنگتر شد که جوزف استالین هوس کرد دو تن از مشهورترین فاتحان آسیا، یعنی چنگیزخان و امیر تیمور گورکانی (Tamarlane)، را بیشتر درک کند.
برای همین در سال ۱۹۴۱ میلادی مقبره تیمور را باز کرد اما همزمان با بازکردن مقبره، شوروی در چندین جبهه شکست خورد و این شایعه در میان عامه مردم پیچید که نبش قبر تیمور باعث نفرین اتحاد جماهیر شوروی شد. سه روز بعد، نازیها حمله کردند و اوضاع شوروی بدتر شد. نوامبر ۱۹۴۲ میلادی بود که شوروی دوباره تیمور را دفن کرد و از قضا، همزمان با دفن مجدد تیمور، ورق جنگ برگشت و شوروی در استالینگراد پیروز شد. همزمان با این پیروزی این شایعه تقویت شد که چه خوب شد که شوروی هرگز قبر چنگیزخان را پیدا نکرد!
کاوش های باستان شناسی برای یافتن مقبره چنگیز خان
گروههای خارجی مختلفی تا به امروز با استفاده از متون تاریخی، بررسیهای زمینی و حتی تصاویر ماهوارهای بهدنبال مقبره خان بودهاند. همانطور که پیش از این اشاره کردیم، اجماع عمومی هم بر این است که چنگیزخان در منطقه «ایخ خوریگ» واقع در استان خنتی مغولستان دفن شده است. ایخ خوریگ، که ۲۴۰ کیلومترمربع وسعت دارد، در زبان مغولی بهمعنی «تابوی بزرگ» است و صدها سال برای افراد عادی یک منطقه ورود ممنوع بوده است. این ممنوعیت در دوران کمونیستی مغولستان نیز ادامه داشت اما با سقوط کمونیسم مغولستان در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی، اکثر محدودیتهای ورود به منطقه پایان یافت. پایان این محدودیتها بهسرعت باستانشناسان مشهور را به مغولستان کشاند.
در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی یک تیم تحقیقاتی مغولی-ژاپنی از امواج فراصوت برای شناسایی بیش از ۱۳۰۰ مقبره اشراف مغول در این منطقه استفاده کردند. دکتر Diimaajav Erdenebaatar بههمراه دکتر Erdenebaatar، رئیس گروه باستانشناسی دانشگاه دولتی اولانباتور و یک گروه باستانشناس ژاپنی کاوش برای یافتن مقبره را در این منطقه آغاز کردند. این پروژه ژاپنی-مغولی «گوروان گل» (Gurvan Gol) بهمعنای سه رودخانه نام داشت و بر زادگاه چنگیزخان در استان خنتی (Khentii) متمرکز بود که رودخانههای اونون (Onon)، کرلن (Kherlen) و تول (Tuul) در آن جریان دارند. اما این کاوش با اعتراضات شدید مردمی متوقف شد.
در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی نیز محققانی از ایالات متحده آمریکا، مغولستان و ژاپن محل تولد فرضی خان را بررسی کردند. طی این کاوشها، قبرستانی در ۸۷ کیلومتری شرق کوه بورخان خلدون، در نزدیکی باتشیرت (Batshireet)، نزدیک به رود اونون (Onon River) در کوههای خنتی (Khentii Mountains) پیدا شد. اما باز هم، پس از نگرانی از اعتراض دوباره مردم بومی، این تحقیقات متوقف شد.
تیمی از محققان نیز در مطالعهای که در سال ۲۰۱۴ میلادی در مجله «PLOS One» منتشر شد، نوشتند: «هیچ سابقه تاریخی یا باستانشناسی برای توصیف ظاهر فیزیکی این مقبره وجود ندارد که این کار یافتن مقبره را سختتر میکند».
در سال ۲۰۱۵ میلادی نیز باستانشناس فرانسوی «پیر هانری ژیسکار» (Pierre-Henri Giscard) و کارشناس تصویربرداری «رافائل هارتفورد» (Raphaël Hautefort) از هواپیماهای بدون سرنشین برای شناسایی قله بورخان خلدون استفاده کردند. طبق گزارشها آنها با یک گورپشته ساخته دست بشر برخورد کردند، اما در حال حاضر هیچ راهی برای کاوش بیشتر در این منطقه وجود ندارد و این تحقیقات ناتمام مانده است.
مقبره چنگیز خان مغول در چین
در غیاب شواهد محکم تاریخی از محل دفن چنگیزخان، بسیاری از کشورها مدعی هستند که خان در قلمرو آنها دفن شده است. نهتنها مغولستان، بلکه چین، روسیه و قزاقستان نیز مدعی هستند که خان سالهاست در سرزمین آنها آرام گرفته است. براساس منابع تاریخی، چنگیز خان در حین لشکرکشی علیه تانگوتها در استان گانسو (Gansu) چین بود که دچار بیماری شد. او هرگز از این بیماری بهبود نیافت و سرانجام در همین نبرد کشته شد. استان گانسو مرز کوتاه مشترکی با مغولستان دارد. برای همین خیلیها معتقدند ممکن است جسد خان در چین دفن شده باشد. طبق این نظریه جسد خان پس از مرگش در نزدیکی گانسو، به منطقه «اوردوس» (Ordos City) انتقال داده شد و در همانجا نیز دفن شد.
این نظریه در دهه ۱۸۰۰ میلادی رایج شد که اروپاییها شروع به ساخت مقبرههایی در این منطقه کردند. چینیها هم از این فرصت استفاده کردهاند و در سال ۱۹۵۰ میلادی یک آرامگاه در «اوردوس» ساختند که در بین گردشگران با نام «مقبره چنگیزخان» (Mausoleum of Genghis Khan) شناخته میشود. فرانک مکلین (Frank McLynn)، مورخ، نیز معتقد است بازگرداندن جسد چنگیز خان از چین به مغولستان کار دشواری بوده است. چرا که باید یک مسیر ۵۰۰ کیلومتری را برای رسیدن به مقصد میپیمودند. مکلین معتقد است که مغولها در آن زمان احتمالا چیزی از تکنیکهای مومیاییکردن نمیدانستند و نمیتوانستند جسد او را قبل از تجزیهشدن به مغولستان برسانند. بنابراین ممکن است مجبور شده باشند خان را در جای دیگری مثل شهر اوردوس دفن کنند.
چرا یافتن مقبره چنگیز خان مغول اهمیت دارد
چنگیزخان یکی از بزرگترین فرمانروایان تاریخ است و یافتن مقبره او میتواند یک کشف بزرگ تاریخی باشد. کشف مقبره بنیانگذار امپراطوری مغول علاوهبر این که از اهمیت تاریخی زیادی برخوردار میباشد، بلکه اعتقاد بر این است که مقبره چنگیزخان، همانند سایر پادشاهان بزرگ مغول، باید مملو از گنجینههای عظیم طلا و نقره و اسبهای قربانی باشد.
قوانین چنگیز خان مغول
مجموعه قوانینی که به نام "یاسا" شناخته میشود، توسط چنگیز خان و جانشینهایش برای اداره امپراطوری مغول وضع گردید. این قوانین بر اساس سنتهای قبایل مغول و تجربیات چنگیز خان در جنگ و حکومتداری شکل گرفت. یاسا شامل قوانینی در مورد سازماندهی ارتش، تقسیم غنائم، روابط بین قبایل، دادرسی، مالیات و بسیاری موارد دیگر بود. یکی از مهمترین اصول یاسا، شایستهسالاری بود. یعنی افراد بر اساس تواناییها و شایستگیهای خود به مناصب میرسیدند، نه بر اساس نسب و خویشاوندی. همچنین، یاسا بر اهمیت نظم، انضباط و وفاداری در ارتش تأکید میکرد. این قوانین به چنگیز خان کمک کرد تا امپراطوری بزرگی را ایجاد و آن را برای مدتها حفظ کند.
۱. اعتقاد به یک خدا: اعتقاد به وجود تنها یک خدا، خالق آسمان و زمین، که تنها اوست که حیات و مرگ، ثروت و فقر را به دلخواه خود عطا میکند و بر همه چیز قدرت مطلق دارد، واجب است.
۲. معافیت از مالیات: رهبران دینی، مبلغان، راهبان، افرادی که خود را وقف اعمال مذهبی کردهاند، منادیان مساجد، پزشکان و کسانی که اجساد مردگان را میشویند، از پرداخت مالیات عمومی معاف هستند.
۳. انتخاب امپراطور: انتخاب امپراطور، تحت مجازات اعدام، ممنوع است مگر این که پیش از آن توسط سردارها، خانها، افسران و سایر اشراف مغول در یک شورای عمومی انتخاب شده باشد.
۴. ممنوعیت القاب افتخاری: ممنوع است که سردارهای ملتها و طوایف تابع مغول، القاب افتخاری داشته باشند.
۵. عدم صلح با دشمنان تسلیمنشده: منع صلح با هر پادشاه، شاهزاده یا مردمی که تسلیم نشدهاند.
۶. تشکیلات دهدهی ارتش: حفظ تقسیمبندی مردان ارتش به گروههای ده تایی، صد تایی، هزار تایی و ده هزار تایی. این ترتیب برای تشکیل سریع ارتش و تشکیل واحدهای خام فرماندهی مفید است.
۷. نگهداری سلاحها: در آغاز هر لشکرکشی، هر سرباز باید سلاح خود را از دست افسری که مسئولیت آنها را بر عهده دارد، دریافت کند. سرباز باید سلاحهای خود را در وضعیت خوبی نگه دارد و قبل از هر نبرد، توسط افسر خود مورد بازرسی قرار گیرد.
۸. ممنوعیت غارت پیش از اجازه: غارت دشمن، تحت مجازات اعدام، قبل از اجازه فرمانده کل ممنوع است؛ اما پس از این اجازه، سرباز باید همان فرصت را داشته باشد و اجازه داشته باشد آنچه را که به غنیمت برده است، نگه دارد، مشروط بر این که سهم خود را به دریافتکننده برای امپراطور پرداخت کرده باشد.
۹. شکار زمستانی برای آمادگی: برای حفظ آمادگی مردان ارتش، هر زمستان باید یک شکار بزرگ برگزار شود. به همین دلیل، از ماه مارس تا اکتبر، کشتن گوزن، آهو، خرگوش، الاغ وحشی و برخی پرندگان برای هر فردی در امپراطوری ممنوع است.
۱۰. روش ذبح حیوانات: ذبح حیوانات برای غذا، تحت مجازات ممنوع است؛ آنها باید بسته شوند، سینه شکافته شود و قلب توسط دست شکارچی بیرون کشیده شود.
۱۱. اجازه خوردن خون و احشاء: خوردن خون و احشاء حیوانات مجاز است، اگرچه پیش از این ممنوع بود.
۱۲. امتیازات و مصونیتها: (فهرستی از امتیازات و مصونیتهای تضمینشده برای سردارها و افسرهای امپراطوری جدید.)
۱۳. کار اجباری برای امپراطوری: هر مردی که به جنگ نمیرود، باید برای مدت معینی بدون پاداش برای امپراطوری کار کند.
۱۴. مجازات سرقت: مردانی که مرتکب سرقت اسب یا گاو نر یا چیزی با ارزش برابر شوند، به اعدام محکوم میشوند و اجسادشان به دو قسمت تقسیم میشود. برای سرقتهای کمتر، مجازات بر اساس ارزش چیز دزدیده شده، تعدادی ضربه با چوب، هفت، هفده، بیست و هفت، تا هفتصد خواهد بود. اما از این مجازات بدنی میتوان با پرداخت نه برابر ارزش چیز دزدیده شده اجتناب کرد.
۱۵. ممنوعیت بردهداری مغولها: هیچ تابعی از امپراطوری نمیتواند مغولی را به عنوان خدمتکار یا برده بگیرد. هر مردی، به جز موارد استثنایی، باید به ارتش بپیوندد.
۱۶. جلوگیری از فرار بردگان: برای جلوگیری از فرار بردگان خارجی، پناه دادن، غذا دادن یا پوشاندن آنها، تحت مجازات اعدام ممنوع است. هر کسی که با برده فراری مواجه شود و او را به صاحبش بازنگرداند، به همان شیوه مجازات خواهد شد.
۱۷. قوانین ازدواج: قانون ازدواج حکم میکند که هر مردی باید همسر خود را خریداری کند و ازدواج بین درجات اول و دوم خویشاوندی ممنوع است. مردی میتواند با دو خواهر ازدواج کند یا چندین صیغه داشته باشد. زنها باید به مراقبت از اموال و خرید و فروش به دلخواه خود بپردازند. مردها باید فقط به شکار و جنگ مشغول شوند. فرزندان متولد شده از بردگان به اندازه فرزندان همسران مشروع هستند. فرزندان زن اول بالاتر از سایر فرزندان مورد احترام خواهند بود و همه چیز را به ارث خواهند برد.
۱۸. مجازات زنا: زنا با اعدام مجازات میشود و میتوان کسانی را که مرتکب آن شدهاند، بیدرنگ کشت.
۱۹. ازدواج کودکان: اگر دو خانواده بخواهند با ازدواج متحد شوند و فقط فرزندان خردسال داشته باشند، ازدواج این کودکان مجاز است، اگر یکی پسر و دیگری دختر باشد. اگر کودکان مرده باشند، باز هم میتوان قرارداد ازدواج را تنظیم کرد.
۲۰. ممنوعیت شستن در هنگام رعدوبرق: شستن لباسها در آب روان در هنگام رعدوبرق ممنوع است.
۲۱. مجازات جاسوسها، دروغگوها و جادوگرها: جاسوسها، شاهدان دروغین، تمام مردانی که به رذایل شرمآور آلوده هستند و جادوگرها محکوم به اعدام هستند.
۲۲. مجازات افسرهای ناکام: افسرها و سرکردههایی که در انجام وظیفه خود کوتاهی کنند یا به فراخوان خان پاسخ ندهند، بهویژه در مناطق دور دست، کشته خواهند شد. اگر جرم آنها کمتر جدی باشد، باید شخصاً در برابر خان حاضر شوند.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه