سیری در معروف ترین آثار لئوناردو داوینچی
- مریم رضایی
- 1399/6/1
- 4 دیدگاه
اگرچه تعداد آثار لئوناردو داوینچی چندان چشمگیر نیستند، اما هریک از آنها سرشار از نبوغ هنری، تکنیک های بدیع و ذوق فراوان هستند که بیننده را متحیر می کنند.
لئوناردو داوینچی یکی از بزرگترین نقاشان دورهی رنسانس بود که همواره سنتها و تکنیکهای گوناگون هنری را آزمود تا اثری بیعیب و نقص بیافریند. نقاشیهای معروف داوینچی کدام آثار او را شامل میشود؟ معروفترین آثار داوینچی چه ویژگیهایی دارند؟ راز آثار داوینچی چیست؟ اینها شاید سئوالاتی باشند که برای دوستداران شاهکارهای داوینچی مطرح شود و ما در این نوشتار کوشیدهایم پاسخی برایشان پیدا کنیم.
معروف ترین نقاشی های لئوناردو داوینچی
- مونا لیزا (۱۹-۱۵۰۳ میلادی)
- شام آخر (۹۸-۱۴۹۵ میلادی)
- مرد ویترویوسی (۱۴۹۰ میلادی)
- خودنگاره (۱۶-۱۵۱۵/۱۴۹۰ میلادی)
- بانوی صخره ها (۸۶-۱۴۸۳ میلادی)
- سر زن (۱۰-۱۵۰۰ میلادی)
- بانویی با قاقم (۹۱-۱۴۸۹میلادی)
- سالواتور موندی (۱۵۰۰ میلادی)
- جینورا د بنچی (۷۸/۱۴۷۴ میلادی)
- باکره و کودک به همراه حنای قدیس (۱۹-۱۵۰۳ میلادی)
۱. مونا لیزا (۱۹-۱۵۰۳ میلادی)
مونالیزا مشهورترین اثر هنری جهان است و هرروزه هزاران بازدیدکننده را از سراسر جهان به موزهی لوور پاریس میکشاند. بسیاری از بازدیدکنندگان تحت تاثیر نگاه مرموز و لبخند رازآلود پرتره قرار میگیرند. شاید پرترهی بهظاهر معمولی زن جوان با لباس ساده، نقاب نازک روی چهره، رنگهای مات تابلو و نداشتن جواهرات برخی از بازدیدکنندگان را دچار سردرگمی کند؛ بازدیدکنندگانی که متحیرند چرا این تابلو، اینهمه جنجال به پا کرده است.
به نظر میرسد سادگی تابلو استعداد لئوناردو را در سبک رئالیسم تحتالشعاع قرار داده است. چهرهی سهبعدی سوژه، بیانگر مهارت داوینچی در بکار بردن تکنیک اسفورماتو (محو کاری) است؛ تکنیک هنری که در آن برای ایجاد فرم از تغییر تدریجی سایهروشن بهجای خطوط استفاده میشود. ویژگیهای برجستهی تابلو ازجمله نقابی که با ظرافت نقاشی شده، موی بافته و ترسیم دقیق لایههای پارچه بیانگر صبر بیپایان لئوناردو در بازآفرینی مشاهدات دقیق او است.
حالت مبهم چهره بر واقعگرایی اثر میافزاید و بازدیدکنندگان را دچار تردید میکند که آیا مونالیزا لبخند دلنشین یا تمسخرآمیزی بر لب دارد؟ دلیل این ابهام، پیچیدگی پرتره است که همچون انسانها، در آنِ واحد، خصوصیات متضادی را به نمایش میگذارد.
۲. شام آخر (۹۸-۱۴۹۵ میلادی)
شام آخر یکی از شاهکارهای نقاشی جهان است. داوینچی این اثر را در طول اولین اقامت خود در شهر میلان، به سفارش حامی خود، لودویکو اسفورزا، بر روی دیوار صومعهی سانتا ماریا دله گرتزیه نقاشی کرد.
لئوناردو با ترسیم روایتی دنبالهدار، چندین لحظهی مرتبط در انجیلهای چهارگانه ازجمله انجیل متی باب ۲۶ آیهی ۲۸-۲۱ را به تصویر میکشد. در این آیات عیسی اعلام میکند که یکی از حواریون به وی خیانت خواهد کرد و بعدازآن، مراسم عشای ربانی را بنیان میگذارد.
داوینچی مجذوب شیوهای بود که بتواند به وسیلهی آن، شخصیت انسان را تا حد ممکن از طریق ژست، حالت بدن و چهره آشکار کند؛ درنتیجه برای هر یک از حواریون واکنش منحصربهفردی ترسیم کرد.
در تابلوی شام آخر، حواریون در حالتهای نشسته، ایستاده، کشیده یا درهمتنیده نقاشی شدهاند و در این حین به نظر میرسد با یکدیگر نجوا میکنند، فریاد میکشند، سوگواری میکنند و گرداگرد مسیح که آرام در مرکز تصویر نشسته است به بحث مشغول هستند.
داوینچی در این نقاشی، با آزمودن تکنیکی جدید، از دو لایه چسبرنگ یا رنگروغن بر روی زمینهای زیرسازی شده استفاده کرد که درنهایت منجر به پوستهپوستهشدن نقاشی شد.
شاید این تابلو درخشندگی روز اول را نداشته باشد اما بازدیدکنندگان هنوز هم میتوانند بر پیچیدگی حالات مختلف انسانی که به طرز فریبندهای دریک ترکیببندی ساده نقاشی شدهاند، صحه بگذارند.
۳. مرد ویترویوسی (۱۴۹۰ میلادی)
طراحی جوهر و قلم مرد ویترویوسی (Vitruvian Man) متعلق به یکی از دفترچههای متعدد لئوناردو است.
در این طراحی یادداشتهایی وجود دارد که به مبحث «تناسبات ایده آل انسانی» میپردازند؛ تناسباتی که ویتروویوس، معمار رومی، یک قرن پیش از میلاد، در کتاب معماری خود، آن را شرح داده است. داوینچی یادداشتهای خود را به شیوهای معکوس نوشته که تنها در مقابل آینه خوانده میشوند.
او با طراحی این اثر نظریهی ویتروویوس را توضیح میدهد. بنا بر این نظریه، بدن ایده ال انسان میتواند در میان یک دایره و مربع، دو شکل هندسی متفاوت، جای بگیرد.
داوینچی این مفهوم را با کشیدن فیگور مردانهای در دو حالت و بر روی یکدیگر شرح داده است؛ در یکی از این فیگورها، بازوهای مرد بهگونهای از هم باز شدهاند تا درون یک مربع قرار بگیرند و در دیگری دستها و پاها بهاندازهای کشیده شدهاند تا در دایره محصور شوند.
این اثر نهتنها نمایانگر تلاش لئوناردو برای درک متون ویتروویوس است بلکه علاقهی او را به تفسیر بیشتر موضوع نشان میدهد. اگرچه داوینچی اولین نفری نبود که مفاهیم ویترویوسی را ترسیم میکرد اما طراحی او به خاطر ترکیب ریاضیات، فلسفه و هنر به یکی از نمادینترین آثار هنری دوران رنسانس تبدیل شد.
در حال حاضر این اثر در دمایی کنترلشده در گالری آکادمیای ونیز نگهداری میشود و بهندرت به نمایش عموم درمیآید.
۴. خودنگاره (۱۶-۱۵۱۵/۱۴۹۰ میلادی)
این طراحی که با گچ قرمز از یک پیرمرد با ریش و موهای بلند موجدار کشیده شده است، مدتها بهعنوان خودنگارهی داوینچی شناخته میشد. پوسترهای این خودنگاره آنقدر زیاد تکثیر شده بود که بهراحتی میتوانستید تصور بیشتر مردم از چهرهی داوینچی را حدس بزنید.
بااینوجود برخی کارشناسان استدلال میکنند که چهرهی پر از چینوچروک پرتره، خطوط روی پیشانی، چشمان رو به پایین او مسنتر از طول عمر لئوناردو است. لئوناردو در سن ۶۷ سالگی چشم از جهان فرو بست.
آنها اظهار میکنند که شاید این تصویر یکی از آن طراحیها یا طرحهای اولیهی عجیب لئوناردو بوده که او از سر عادت از آدمهای عجیبوغریب در دفترچههایش میکشیده است.
این پرتره به هرکسی که تعلق داشته باشد با سوژههای جذاب لئوناردو تفاوت دارد؛ هرچند او بازهم توانسته است، نجابت و دانایی یک مرد سالخورده را در طراحی خود بازتاب دهد.
۵. بانوی صخره ها (۸۶-۱۴۸۳ میلادی)
لئوناردو بانوی صخرهها یا باکرهی صخرهها (Virgin of the Rocks) را در دو نسخه کشیده است. بسیاری از کارشناسان بنا بر شواهد سبکشناسی، بانوی صخرهها در موزهی لوور را نسخهی اولیهی این نقاشی میدانند.
لئوناردو این نقاشی را بر اساس یک افسانهی جعلی و به سفارش «انجمن اخوتِ لقاح پاک» ترسیم کرده است. بنا بر این افسانه، خانوادهی مسیح زمانی که از قتلعام بیگناهان بهسوی مصر میگریزند با یحیای تعمیددهنده (John the Baptist) دیدار میکنند.
انجمن اخوت نسخهی اولیهی تابلو را نپسندید و لئوناردو به خاطر کشیدن این نقاشی، سالها درگیر دعوی قضایی با این گروه بود اما این اختلاف باعث شد او در سال ۱۵۰۸ نسخهی دیگری از نقاشی بکشد.
نسخهی دوم در حال حاضر در گالری ملی لندن نگهداری میشود. اولین نسخه از این دو نقاشی مشخصههایی دارد که نشان میدهد لئوناردو آن را در دوران متعالی رنسانس نقاشی کرده است.
نقاشیهای اولیهی این دوره اغلب اشکال را در آرایش خطی، جدا از یکدیگر و فرمهای سفتوسخت به تصویر میکشند اما در این نقاشی قامت مریم مقدس، مسیح کودک، یحیای نوازد و فرشتهی مقرب در ترکیببندیهای هرمی شکل نقاشی شدهاند.
آنها نهتنها بهطور باورپذیری فضا اشغال کردهاند بلکه با نگاه و ایماو اشاره با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. نکتهی دیگر اینکه بیشتر نقاشهای اوایل دورهی رنسانس، مریم مقدس را بر روی یکتخت ترسیم میکردند اما در این تابلو مریم بر روی زمین نشسته و در پشت او چشمانداز صخرهای رازآلودی دیده میشود.
بدن مریم دارای حرکت و در حال چرخش به نظر میرسد و همزمان سرش را بهسوی یحیی در سمت چپ خم کرده است. یحیی بر روی زانو نشسته و مسیح را عبادت میکند.
به نظر میرسد مریم با گذاشتن دست خود بر پشت یحیی، او را تشویق میکند تا با مسیح کودک (در سمت راست) صحبت کند. عیسی در مقابل برای یحیی دعای خیر میکند. حالت بدن فرشته از پشت دارای پیچیدگی است و در حالی که به یحیی اشاره کرده بهطور مرموزی به بیننده نگاه میکند.
لئوناردو به وضوح برخی از نشانههای مقدس سنتی مثل هالهی دور سر مریم و مسیح و همچنین چوبدستی یحیی را حذف کرده است تا خانوادهی مقدس انسانیتر و زمینیتر جلوه کنند.
۶. سر زن (۱۰-۱۵۰۰ میلادی)
طراحی سر زن (Head of a Woman) زن جوانی را ترسیم میکند که سرش را به یکطرف خم کرده و چشمهایش رو به پایین است. لئوناردو این نقاشی را با یک قلمموی کوچک و رنگدانه طراحی کرده است.
حالت قرار گرفتن سر در این طراحی ما را به یاد مریم مقدس در نقاشی بانوی صخرهها میاندازد و نشان میدهد لئوناردو این اثر را بهعنوان نمونه کشیده است. اسم این نقاشی لاسکپیلیاتا (La scapigliata) است که ترجمهی آن «پریشان» میشود و به دستههای پریشان مو اشاره دارد.
به نظر میرسد برخلاف پیچوتابهای مو و شانهها که سهلانگارانه کشیده شدهاند، طراحی چهره بهطور کامل به اتمام رسیده و لئوناردو اجزای ظریف صورت را از پلکهای سنگین گرفته تا لبهای نازک، با دقت ترسیم کرده است.
این اثر انعطافپذیری شیوهی کار لئوناردو را نشان میدهد. او با استفاده از طراحی بیانگرا فرم را ایجاد میکرده و با لایهبندیهای کنترلشده دست به خلق جزییات میزده است.
۷. بانویی با قاقم (۹۱-۱۴۸۹میلادی)
بسیاری از مورخان هنری زن جوان در تابلوی بانویی با قاقم (Lady with an Ermine) را سیسیلیا گالرانی (Cecilia Gallerani)، معشوقهی لودویکو اسفورزا، دوک میلان و حامی لئوناردو، میدانند.
گفته میشود راسوی قاقم اغلب نماد دوک اسفورزا بوده است. در این تابلو زن سرش را به سمت راست چرخانده و به نظر میآید چشمان روشنش به چیزی خارج از قاب نقاشی دوخته شده است.
اگرچه این نقاشی، بهویژه پسزمینهی تیرهی آن، با لایههای زیادی از رنگ پوشیده شده اما درعینحال نشاندهندهی آگاهی لئوناردو از آناتومی بدن است و توانایی او را در خلق شخصیتها از طریق حالت بدن و چهره منعکس میکند.
او جوانی و طبیعت سالم زن را از طریق به تصویر کشیدن چهرهی بیریا، نگاه مهربان و در آغوش کشیدن محبتآمیز قاقم که سرش را شاهانه چرخانده و گوشبهزنگ نشسته، بازتاب داده است.
دستهای ظریف او دقیقاً مثل سر قاقم که جمجمهاش بهخوبی از زیر خز دیده میشود، ساختار استخوانی پیچیدهای را از زیرپوست نمایان میسازد.
۸. سالواتور موندی (۱۵۰۰ میلادی)
وقتی پرترهی سالواتور موندی یا «منجی جهان» با قیمت بیسابقهی ۴۵۰.۳ میلیون دلار در یک حراجی به فروش رسید، به تیتر اول روزنامهها تبدیل شد.
این رقم بالا زمانی موجب شگفتی بیشتر خواهد شد که وضعیت نامطلوب تابلو و تاریخچهی سوالبرانگیز آن را در نظر بگیرید و همچنین بدانید که انتساب مشکوک این نقاشی به لئوناردو یکی از سوژههای داغ کارشناسان و منتقدان بوده است.
بسیاری از کارشناسان اظهار میکنند که چهره و حالت سفتوسخت بدن عیسی مهارت ضعیف نقاش را نشان میدهد در حالی که استاد بزرگ نقاشی دورهی رنسانس پیچوتاب و حالات بدن را بامهارتی بینظیر ترسیم کرده است.
بهعلاوه گوی شیشهای به شکلی باورناپذیر نقاشی شده زیرا اگر این شی، جسم جامدی باشد باید نمای کجومعوج صاحب آن را بازتاب دهد؛ در حالی که لئوناردو بهخوبی از این تکنیک بصری آگاهی داشته است.
کریستیز، خانهی حراج آثار هنری، که موفق به فروش این اثر شد، انتقادها را نادیده گرفته و اظهار داشته که نبود مهارت لازم به علت مرمت بیشازحد اثر در قرنهای گذشته به وجود آمده است.
بهعلاوه آنها معتقد هستند که دست راست عیسی و پیچوتاب فراوان موهای او به زیبایی ترسیم شده که هر دو از مشخصههای تکنیک لئوناردو به شمار میروند.
خانهی حراج همچنین یادآور شده که مرمتگران آثار هنری مواد و رنگهای نقاشی را تایید کرده و آنها را مشابه با مواد آثار داوینچی میدانند. یکی از این مواد، رنگدانههای گران و باکیفیت به رنگ آبی سیر است که اغلب، اساتید هنر از آن استفاده میکردند.
جنجال بر سر انتساب این اثر به لئوناردو بعد از فروش هم ادامه داشت اما علاقهی به این اثر و مبلغ گزافی که برای آن پرداخت شد، گواه شهرت جاویدان لئوناردو و موقعیت قدرتمند او در تاریخ هنر جهان، آنهم پنج قرن پس ا ز مرگ او است.
۹. جینورا د بنچی (۷۸/۱۴۷۴ میلادی)
پرترهی جینِورا د بنچی (Ginevra de’ Benci) در گالری ملی هنر واشینگتن دی سی قرار دارد و تنها نقاشی لئوناردو محسوب میشود که در نیمکرهی غربی یعنی آمریکای شمالی و جنوبی به نمایش درآمده است.
این تابلو یکی از آثار اولیهی لئوناردو به شمار میرود که در اویل دههی بیست زندگی خود، آن را به اتمام رساند. تابلوی جینورا د بنچی بیانگر شیوههای غیرمعمولی است که لئوناردو در طول حرفهی هنری خود ابداع کرد.
لئوناردو داوینچی با الهام از نقاشان همعصر شمالی خود سنتهای نقاشی را شکست. او در این نقاشی بهجای کشیدن چهرهی نیمرخ که آن زمان مرسوم بود، تصویر زن جوان را در پوزیشن سهچهارم به تصویر کشید؛ بنابراین شاید بتوان داوینچی را اولین هنرمند ایتالیایی دانست که چنین ترکیببندی را بکار برده است.
او استفاده از این تکنیک را در تمامی پرترههای خود ازجمله مونالیزا ادامه داد و بهسرعت این شیوه به معیار نقاشی پرتره تبدیل شد و آنچنان این شیوه گسترش یافت که امروزه بازدیدکنندگان استفاده از آن را در این تابلو دستکم میگیرند.
جالب است بدانید لئوناردو احتمالاً از انگشتهای خود برای شکل دادن به چهرهی جینورا استفاده کرده زیرا روی سطح نقاشی اثرانگشت پیدا شده است.
در طرف مقابل نقاشی، حلقهای از درخت غار و نخل، شاخهای از سرو کوهی را احاطه کردهاند (در ایتالیایی سرو کوهی جینپرو خوانده میشود که با اسم جینورا جناس دارد).
بهعلاوه، یک طومار کوچک به سر هریک از این شاخهها پیچیده شده است که روی آن، عبارت لاتین (زیبایی زینت پرهیزگاری است) دیده میشود. سمت دیگر پرتره ناتمام به نظر میرسد و احتمالاً در اثر نفوذ آب یا آتشسوزی از انتها برش خورده است.
بهعلاوه برخی از صاحبنظران گمان میکنند که حتی قسمت اصلی پرتره هم شامل دستهای جینورا بوده است. آنها تصور میکنند که شاید طراحی دستها و بازوهایی که در قلعهی وینزر (Windsor Castle) قرار دارد و با قلم نقره کار شده، طرح مقدماتی این اثر باشد.
۱۰. باکره و کودک به همراه حنای قدیس (۱۹-۱۵۰۳ میلادی)
برخی کارشناسان، تابلوی «باکره و کودک به همراه حنای قدیس» را آخرین نقاشی لئوناردو میدانند. او بسیاری از تکنیکهایی را که در طول حرفهی هنری خود ابداع کرد، در به تصویر کشیدن سه نسل از خانوادهی مقدس یعنی حنای قدیس (مادر مریم)، مریم مقدس و مسیح کودک بهکار برد.
در این تابلو، حنا در راس ترکیببندی هرمی قرار دارد و مریم را تماشا میکند که بر زانوی او نشسته است و مریم با ملایمت مسیح را از سوارشدن بر روی بره منع میکند.
کودکی که لئوناردو در این تابلو به تصویر میکشد با کودک نقاشی «بانوی صخرهها» تضاد زیادی دارد. شخصیت مسیح در این تابلو معصوم به نظر میرسد، رفتار شیطنتآمیزی دارد و همانطور که بهسوی نگاه مادر بازگشته، چهرهاش حاکی از اعتماد است.
روابط بین شخصیتها حس صمیمت را به ذهن متبادر میکند و توانایی لئوناردو را در خلق باورپذیر روابط انسانی نمایان میسازد. این نقاشی همچنین علاقهی همیشگی لئوناردو را در ترسیم قابلقبول فضای سهبعدی بر روی صفحهی دوبعدی نشان میدهد.
در این نقاشی نیز مثل بیشتر نقاشیهای لئوناردو شخصیتها در میان چشماندازی خیالی جای گرفتهاند. پرسپکتیوهای خیالی تکنیکی است که او در کتاب خود «رسالهای دربارهی نقاشی» (Treatise on Painting) به شرح آن میپردازد.
لئوناردو با ترسیم ساختارهای سنگی در پسزمینه، توهم فاصله را ایجاد میکند بهطوریکه این ساختارها به رنگهای آبی – خاکستری به نظر برسند و جزییات کمتری نسبت به منظرهی پیشزمینه داشته باشند. او از این تکنیک در بسیاری از اولین کارهای خود ازجمله مونالیزا و بانوی صخرهها استفاده کرده است.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه