نگاهی به نقاشی های معروف پیکاسو
- مریم رضایی
- 1399/4/29
- 1 دیدگاه
معروفترین و بهترین نقاشی پیکاسو از نگاه منتقدین گرنیکا انتخاب شده است که شاهکاری در واکنش به بمباران گرنیکا محسوب می شود.
محال است فهرستی از بهترین آثار نقاشی دنیا ببینید و چشمتان دستکم به یک یا دو اثر از معروفترین آثار پابلو پیکاسو (Picasso) نخورد؛ تابلوهایی که با نبوغ خود شما را مبهوت خواهند کرد. پیکاسو یکی از تاثیرگذارترین نقاشان سدهی بیستم به شمار میآید. او سنتهای قدیمی هنر نقاشی را شکست و جنبش هنری کوبیسم را به همراه براک پایهگذاری کرد. پیکاسو بهجز آثار فراوانی که در زمینههای هنری گوناگون خلق کرد، ۱۹۰۰ نقاشی در طول حرفهی هنری خود کشید. در این مقاله به معرفی نقاشیهای معروف پیکاسو خواهیم پرداخت.
بهترین نقاشی های پیکاسو
- گرنیکا
- دوشیزگان آوینیون
- زن گریان
- گیتاریست پیر
- رویا
- سه نوازنده
- دختری در مقابل آینه
- زندگی
- زیبای من
- خانواده سلتمبانک
- آکاردئونیست
- دورا مار و گربه
- مردی با پیپ
- سه رقصنده
- آکروبات
۱. گرنیکا
گرنیکا (Guernica) نام شهری در شمال اسپانیا است. این شهر در ۲۶ آوریل ۱۹۳۷، طی جنگ داخلی اسپانیا توسط هواپیماهای جنگی آلمان نازی و فاشیستهای ایتالیایی و همچنین به درخواست ملیگرایان اسپانیایی بمباران شد. همانطور که پیش از این گفته شد، پیکاسو این شاهکار را در واکنش به بمباران گرنیکا کشید. گرنیکا مشهورترین نقاشی پیکاسو و یکی از درخشانترین آثار هنری جهان محسوب میشود. این اثر ارزنده توجه جهانیان را به جنگ داخلی اسپانیا جلب کرد و یکی از تاثیرگذارترین نقاشیهای ضد جنگ در تاریخ است. گرنیکا به رنگهای آبی، سیاه و سفید کشیده شده و ۳/۵ متر طول و ۷/۸ متر عرض دارد. در سمت چپ تابلو گاوی با چشمان باز بر بالای سر زنی سوگوار ایستاده که کودکی مرده را در آغوش کشیده است.
در میانهی تابلو تصویر اسبی به چشم میخورد که با دردی جانکاه در حال افتادن است؛ چنانکه گویی او را با سلاحی مورد اصابت قرار دادهاند. در زیر پای اسب سربازی با اندامهای بریدهشده قرار دارد و در سمت راست اسب چهرهی زنی سراسیمه دیده میشود که به نظر میرسد از طریق پنجره به درون اتاق وارد شده است. در قسمت پایین نقاشی، زنی وحشتزده وجود دارد که انگار لنگلنگان به سمت مرکز تابلو حرکت میکند. در این اثر دو سبک پاستورال (pastoral) و حماسی باهم ادغام شدهاند. عدم استفاده از رنگ، جذابیت اثر را دوچندان کرده و مثل یک گزارش تصویری، کیفیت خاصی به آن بخشیده است.
منتقدان از زمان خلق گرنیکا تفسیرهای زیادی دربارهی آن کردهاند که گاهی کاملاً متفاوت و متناقض با یکدیگر هستند. برای نمونه در رابطه با دو عنصر برجستهی تابلو یعنی گاو و اسب تفاسیر گوناگونی ارائه شده است. مورخ هنری پاتریشیا فیلینگ دراینباره میگوید: «اسب و گاو مشخصههای مهمی در فرهنگ اسپانیایی به شمار میروند. پیکاسو بارها از این دو عنصر بهره گرفته تا مفاهیم متفاوتی را در آثارش خلق کند. همین موضوع، تفسیر دقیق مفهوم اسب و گاو را با مشکل مواجه میسازد. روابط آنها همچون رقص بالهای است که در حرفهی هنری پیکاسو هر بار به شیوهای متفاوت بازتاب مییابد».
برای نمونه، گاو که در اینجا درونمایهی اصلی ویرانی را به تصویر میکشد، در گذشته نیز در نقاشیهای پیکاسو وجود داشته و نمادی از ایگو (ego) یا خود پیکاسو بوده است.
بااینحال در این نقاشی، گاو میتواند نماد حملهی فاشیسم و ژنرال فرانکو (رهبر وقت اسپانیا) باشد. پیکاسو میگوید که گاو مفهوم وحشیگری و تاریکی را در بر دارد. او همچنین بیان میکند که اسب نمادی از مردم گرنیکا است. تابلوی گرنیکا مصیبت و رنجی را به تصویر میکشد که در خلال جنگ به مردم بیگناه تحمیل میشود. این نقاشی تأثیرگذار به یادبودی ماندگار از فاجعهی جنگ، نماد ضد جنگ و تجسم صلح تبدیل شده است. تابلوی گرنیکا در موزهی رینا سوفیا (Museo Reina Sofia) در مادرید نگهداری میشود.
۲. دوشیزگان آوینیون
این شاهکار انقلابی و ساختارشکن نقش کلیدی در رشد کوبیسم و هنر مدرن ایفا کرد و به همین دلیل یکی از اثرگذارترین و مشهورترین نقاشیهای قرن بیستم در نظر گرفته میشود. دوشیزگان آوینیون در حقیقت یک تحول بنیادین در نقاشی سنتی اروپایی بهحساب میآید. پیکاسو در به تصویر کشیدن چهرهی هر یک از زنان، از سبکهای متفاوتی بهره میگیرد. سر زنی که در قسمت بالای سمت راست تابلو پردهای را نگه داشته، بهعنوان برجستهترین عنصر کوبیسم شناخته میشود. این نقاشی نهتنها به خاطر سبک، بلکه به خاطر موضوعی که دارد، جنجالآفرین بود.
دوشیزگان آوینیون در سال ۱۹۱۶ در معرض دید عموم قرار گرفت. کلمهی آوینیون در عنوان اثر به خیابانی در بارسلونا اشاره دارد که به خاطر فحشا مشهور است. این اثر پنج زن را در حالتی مبهوت و خیره با پیکرهایی زاویهدار و منفصل به تصویر میکشد و چهرهی دو زن در سمت راست را با ویژگیهایی شبیه ماسکهای آفریقایی نشان میدهد. پیکاسو از کجومعوجی بدن زنانه و اشکال هندسی به شیوهای بدیع و خلاقانه بهره میگیرد و این انتظار که نقاشیها باید تصویری بیعیب و نقص از زیبایی زنانه باشند را به چالش میکشد. این اثر همچنین تاثیر هنر آفریقایی بر پیکاسو و همچنین نبوغ واقعی و نوآوری در احساساتش را نشان میدهد. او صدها طرح کشید تا سرانجام کار نهایی را بعد از ۹ ماه آماده کرد.
برخی منتقدان بر این عقیده هستند که این نقاشی واکنشی به دو اثر «لذت زندگی» و «برهنهی آبی» از آنری ماتیس، نقاش همعصر او است. لئو اشتینبرگ، منتقد هنری، در مقالهای مینویسد که این پنج زن بهطور ترسناکی نسبت به یکدیگر بیاعتنا به نظر میرسند، آنچنانکه گویی از وجود یکدیگر بیخبرند و بیشتر بر روی جلبتوجه بازدیدکننده تمرکز کردهاند.
۳. زن گریان
پیکاسو در شاهکار گرنیکا زنی گریان را ترسیم میکند که کودک مردهاش را در آغوش کشیده است. او بعدها چندین پرتره بر اساس این فیگور خلق کرد که در تابلوی زن گریان (Weeping Woman) به اوج کمال خود میرسند. این اثر آخرین و پیچیدهترین نقاشی در زمرهی این پرترهها به شمار میآید. مدل نقاشی، عکاس و نقاش فرانسوی دورا مار (Dora Maar) است که از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۴ معشوقهی پیکاسو بود. مار یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای زندگی پیکاسو و همچنین اولین مدل او محسوب میشد.
پیکاسو با هوشمندی تمام از اشکال کجومعوج استفاده میکند، اشکها، لرزش دندانهای آبی و چشمان سیاه نافذ را هدفمندانه در تابلو قرار میدهد تا درد و وحشتی را که شخصیت پرتره احساس میکند، به تصویر بکشد. با تمرکز روی عکس زن گریان متوجه میشوید، هنرمند دیگر مستقیماً تاثیر جنگ داخلی اسپانیا را نقاشی نمیکند بلکه بیشتر به تصویر همهگیر رنج اشاره دارد. پافشاری پیکاسو که ما خودمان را در چهرهی مخدوش این زن و چشمهای تار او تصور کنیم، بخشی از واکنش او به هنگام دیدن عکسهای روزنامهها از بمباران گرنیکا بود.
۴. گیتاریست پیر
پیکاسو تابلوی گیتاریست پیر (Old Guitarist) را در دورهی آبی خود نقاشی کرد. مشخصهی بارز آثار این دورهی زندگی هنری پیکاسو (۱۹۰۴-۱۹۰۱) رنگ آبی و سبز آنها است. او در این زمان با فقر و اندوه مرگ دوست عزیزش کاساگماس (Casagemas) دستبهگریبان بود. گیتاریست پیر، مردی خمیده و نابینایی را به تصویر میکشد که گیتار بزرگی را نزدیک خود گرفته است. بدنهی قهوهای گیتار تنها تغییر رنگی است که در نقاشی مشاهده میشود. گیتار چه بهصورت فیزیکی و چه بهصورت نمادین فضای اطراف پیرمرد تنها را پر کرده و به نظر میرسد او بیاعتنا به نابینایی و فقر خود در حال نواختن است.
در زمان خلق این نقاشی، نویسندگان جریان ادبی سمبولیسم (نمادگرایی) شخصیتهای نابینایی را خلق میکردند که دارای بصیرت درونی بودند و شاید پیکاسو از آنها الهام گرفته است.
همچنین قامت لاغر و استخوانی نوازندهی نابینا ریشه در هنر اسپانیا، سرزمین مادری پیکاسو دارد. اندام کشیده و حالت زاویهدار و درهمفرورفتهی پیرمرد یادآور سبک و طرح نقاشیهای هنرمند بزرگ قرن شانزدهمی، ال گرکو (El Greco) است. استفاده از پالت تکرنگ آبی بر فضای غمآلود تابلو میافزاید و زمینهی محزون و سوگوار آن را تشدید میکند. جالب است بدانید در سال ۱۹۹۸ محققان با استفاده از دوربین مادونقرمز توانستند تصویر مادر جوانی را کشف کنند که در میانهی این قطعهی هنری نشسته و دست چپ خود را روی کودکی قرار داده است و در سمت چپش گوسفند یا برهای دیده میشود.
۵. رویا
نقاشی رنگروغن رویا (Le Rêve) دارای ابعاد ۱۳۰ در ۹۷ سانتیمتر است که در سال ۱۹۳۲ کشیده شده است. طرح ساده و رنگهای متضاد این نقاشی به آثار مکتب مدرن هنری فوویسم (Fauvism) شباهت دارد. پیکاسوی پنجاهساله در این نقاشی معشوقهی ۲۴ سالهی خود، ماری ترز والتر را ترسیم میکند. برخلاف دورا مار، معشوقهی بعدی پیکاسو که در کارهای او اغلب رنجدیده یا هراسناک به تصویر کشیده میشود، چهرهی ماری ترز معمولاً طلایی، آفتابی و روشن به نظر میرسد.
منتقدان بر این باورند که پیکاسو آلت مردانهای (احتمالاً آلت خود هنرمند) را در چهرهی وارونهی ماری ترز نقاشی کرده است. تابلوی رویا در ماه مارچ سال ۲۰۱۳ به قیمت ۱۵۵ میلیون دلار به فروش رفت. این رقم تابلوی رویا را به پنجمین اثر گرانقیمتی تبدیل میکند که تابهحال به فروش رسیده است.
۶. سه نوازنده
پابلو پیکاسو به همراه ژرژ براک از پایهگذاران سبک کوبیسم شناخته میشوند. کوبیسم جنبش هنری در اوایل قرن بیستم است که هنرمند درآنواحد، سوژه را از چندین زاویهی دید ترسیم میکند. کوبیسم ترکیبی (Synthetic Cubism) دومین مرحلهی جنبش هنری کوبیسم بود که از مشخصههای آن میتوان به استفادهی فراوان از رنگ، ترسیم خطوط و اشکال ساده، شبیهسازی یا واردکردن طیفی از مواد خارجی مثل بریدههای کاغذ یا بطری در نقاشی اشاره کرد. اثر سه نوازنده (Three Musicians) یک تابلوی بزرگ به طول و عرض تقریبی دو متر و نمونهی کاملی از سبک کوبیسم ترکیبی است. این اثر هارلکن (دلقکی با لباس چهارخانه)، پیرو (دلقکی با لباس سفید) و یک راهب را به تصویر میکشد.
پیکاسو سه نوازنده را با استفاده از رنگهای روشن یکنواخت و اشکال انتزاعی در یک اتاقک کمعمق شبیه به یک جعبه نقاشی میکند. در سمت چپ تابلو نوازندهی کلارینت، در میانهی تابلو نوازندهی گیتار و در سمت راست خوانندهای وجود دارد که برگههای نت موسیقی را در دست نگه داشته است. در مقابل نوازندهی کلارینت میزی قرار دارد که روی آن، یک پیپ و اشیا دیگر و در زیر آن سگی به چشم میخورد. شکم، پاها و دم سگ از پشت پاهای نوازندگان بیرون زده است.
همه عناصر این نقاشی مثل استیج قهوهایرنگ که سه نوازنده بر روی آن در حال اجرا هستند از اشکال مسطح تشکیل شدهاند. پیکاسو فریم نقاشی، کف و دیوارها را بهگونهای ترسیم کرده که اتاق را کج و بیقرینه نشان دهد اما نوازندهها ثابت به نظر برسند. پیکر نوازندهها با یکدیگر هماهنگی زیادی دارند؛ اشکالی که نوازندهها را به وجود آوردهاند، یکدیگر را قطع میکنند و مثل بریدههای کاغذ رویهم قرار میگیرند؛ به همین دلیل بهسختی میتوان تشخیص داد که بدن یک نوازنده از کجا شروع میشود و در کجا پایان مییابد.
منتقدان بر این باورند که این سه نوازنده به ترتیب پیکاسو و دوستان شاعرش گیوم آپولینر و ماکس ژاکوب هستند. آپولینر در سال ۱۹۱۸ درگذشت و ژاکوب در سال ۱۹۲۱ به یک صومعه پیوست. اثر سه نوازنده نهتنها از بزرگترین شاهکارهای پیکاسو، بلکه یکی از مشهورترین آثار جنبش کوبیسم ترکیبی است. این تابلو اکنون در موزهی هنر مدرن نیویورک قرار دارد.
مطالب مرتبط
بهترین ایرلاین های دنیا در سال ۲۰۲۴ کدامند؟ جعبه سیاه هواپیما، شاهد خاموش و رازگشای حوادث هوایی ترمینال های فرودگاه مهرآباد، صفر تا صد امکانات و پروازها۷. دختری در مقابل آینه
پیکاسو در این نقاشی باز هم ماری ترز والتر را به تصویر کشیده است. ماری ترزِ جوان یکی از سوژههای موردعلاقهی پیکاسو در اوایل دههی ۱۹۳۰ بود. این نقاشی کوبیسم به خاطر تفاسیر متفاوتی که از آن شده، مشهور است. وقتی بهدقت به تصویر نگاه میکنید، میتوانید نمادهای متفاوتی را در قسمتهای مختلف نقاشی ببینید. تابلوی دختری در مقابل آینه (Girl before a Mirror) ماری ترز را زنی زیبا ترسیم میکند. چهرهی زن با یک نمای جانبی و درعینحال، یک چهرهی کامل نقاشی شده است. نیمی از چهرهی او در سمت چپ آرایش دارد، در حالی که سمت راست صورتش تاریک، چشمهایش گرد و تهی و اندام زنانهاش درهمپیچیده و کج شده است.
برخی منتقدان تصور میکنند که این تابلو خویشتن روز (day-self) و خویشتن شب (night-self) والتر را نشان میدهد. دیگران این نقاشی را بهعنوان رویارویی والتر با زوال و فناپذیری خودش در آینه میبینند. آنها معتقدند آینه القاگر سرنوشت نهایی او است؛ زن با نگاه به آینه، پیری خودش را مشاهده میکند. رنگ سبز روی پیشانی، تیره شدن اجزای چهره نشان میدهند که اندام جوانش درهمپیچیده و تحت تاثیر جاذبه، خمیده شده است. این اثر همچنین میتواند به تغییر و تحول او از یک دختر معصوم به زنی دنیوی اشاره داشته باشد؛ زنی که از جنسیت خود، آگاه است و تمام عیبهای خود را میبیند، درحالیکه دنیا از آن بیخبر است.
۸. زندگی
تابلوی زندگی (La Vie) به همراه تابلوی گیتاریست پیر بهترین آثار دورهی آبی پیکاسو شناخته میشوند. در همین زمان بود که کارلوس کاساگماس، دوست صمیمی پیکاسو خودکشی کرد. کاساگماس دانشجوی هنر و شاعری بود که به خاطر عشق یکطرفه به ژرامین گارگالو (Germaine Gargallo)، مدل هنرمند، خودش را به ضرب گلوله کشت. تابلوی «زندگی» نقاشی پیچیده و گیجکنندهای به شمار میرود و کیفیتهای مرموز تابلو باعث شهرت آن شده است. این نقاشی زوج برهنهای را ترسیم میکند که در مقابل آنها مادری ایستاده و کودکی را در آغوش دارد.
شخصیت مرد نقاشی، پرترهای از کارلوس کاساگماس است. کاساگماس پای چپش را یکقدم به جلو گذاشته و با یکی از انگشتان دست چپش به چیزی اشاره میکند. بهعبارتیدیگر، پیکاسو دوستش را پویا و شاید هم شکستناپذیر به تصویر میکشد. همچنین با کشیدن فیگور برهنهی زنی فداکار که به کاساگماس تکیه کرده، به وی عشق بخشیده است. پیکاسو برای کاساگماس خانوادهای متصور شده که عشق مادرانهای در آن وجود دارد. بااینحال، شاید گویاترین عبارت پیکاسو، آنچه او با آن، سعی در برقراری ارتباط دارد، در خود عنوان نقاشی یعنی «زندگی» نهفته باشد.
۹. زیبای من
اولین مرحله جنبش هنری کوبیسم، کوبیسم تحلیلی (Analytic Cubism) است که با مشخصههایی مثل تجزیه و تقسیم فرمها به اشکال هندسی ساده و استفاده از ترکیب تکرنگ در نقاشی شناخته میشود. تابلوی زیبای من (Ma Jolie) نمونهای از سبک کوبیست تحلیلی به شمار میرود. این اثر مارسل آمبرت (Marcelle Humbert)، معشوقهی پیکاسو را ترسیم میکند که سه سال بعد، در سال ۱۹۱۵ از دنیا رفت. «زیبای من» اسمی بود که پیکاسو بر روی مارسل گذاشته بود و همچنین بخشی از ترانهی محبوب فرانسوی است که در سالن موسیقی پاریس اجرا میشد و پیکاسو اغلب به دیدن آن میرفت.
این نقاشی با پرترههای سنتی که معمولاً هنرمندان دیگر از معشوق خود میکشیدند، تفاوت دارد. شکلی سهگوش و سیمدار در مرکز تابلو دیده میشود که شبیه به یک گیتار است. در زیر سیمها چهار انگشت و در سمت راست آن، یک آرنج به چشم میخورد. کمی بالاتر بهسختی میتوان لبخند شناوری را در میان شبکهای انتزاعی از اشکال مبهم و مسطح تشخیص داد. این عناصر رویهمرفته زنی را به وجود آوردهاند که آلت موسیقی را نگه داشته است. تابلوی «زیبای من» درعینحال که مضمونی سنتی دارد، اثری بینظیر را در سبک مدرن کوبیسم تحلیلی ارائه میدهد.
۱۰. خانواده سلتمبانک
دورهی صورتی (Rose Period) اصطلاحی است که شامل آثار هنری پیکاسو از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ میشود. این دوره پس از دورهی آبی میآید و سرآغاز تجربهی سبکهای گوناگون پیکاسو با الهام از آثار هنری بدوی است. او در این زمان، تحت تاثیر مجسمهسازی شبهجزیرهی ایبری و هنر آفریقایی قرار داشت. نقاشیهای دورهی صورتی معمولاً رنگارنگ هستند و با به تصویر کشیدن هنرمندان سیرک، بندبازها و دلقکها حال و هوای خوشبینانهای را القا میکنند. پیکاسو در نقاشی خانوادهی سلتمبانک (Family of Saltimbanques) شش هنرمند سیرک را در چشم اندازی متروک به تصویر میکشد.
کلمهی سلتمبانک از زبان ایتالیایی ریشه گرفته است و به هنرمندان خیابانی گفته میشود. در این اثر گروهی از هنرمندان سیرک به دور یکدیگر جمع شدهاند و گویی قصد عزیمت دارند. پیکاسو مجدداً خودش را در این تابلو به شکل یک دلقک ترسیم کرده است که دست دختر کوچکی را در دست دارد. به نظر میرسد این دختر احتمالاً خواهر پیکاسو باشد که مرگ غم انگیزش در سن ۷ سالگی پیکاسو را عمیقاً متاثر کرد. دلقکی که شکم بزرگی دارد، میتواند آپولینر و پسر بزرگ بندباز میتواند یکی از دوستان شاعر پیکاسو، ماکس ژاکوب یا آندره سالمون باشند. زنی که به طور غریبی از گروه جدا نشسته، احتمالاً فرنانده، معشوقهی پیکاسو در آن زمان است.
۱۱. آکاردئونیست
پیکاسو تابلوی آکاردئونیست را در سال ۱۹۱۱ نقاشی کرد. همانطور که از نام تابلو پیداست این نقاشی مردی را به تصویر میکشد که آکاردئون مینوازد. پیکاسو این اثر را به سبک کوبیسم تحلیلی نقاشی کرده است و در آن فرمهای سهبعدی به سطوح دوبعدی تقسیم شدهاند. پیکاسو در مراحل اولیهی کوبیسم تحلیلی، موضوعات نقاشی را شکست و عمق نمایی (پرسپکتیو) را تغییر داد.
همانطور که در این نقاشی دیده میشود، صفحه تصویر (picture plane) کج شده است. پیکاسو در نقاشیهای اخیرش از رنگ برای مشخص کردن اشیای متفاوت استفاده میکرد و با این کار به بیننده اجازه میداد تا بهراحتی به تفاوتهای موضوعات نقاشی پی ببرد. در تابلوی آکاردئونیست اما از ترکیب تکرنگ استفاده شده و بیننده بهدشواری میتواند موضوع را تشخیص دهد.
۱۲. دورا مار و گربه
تابلوی دورا مار و گربه (Dora Maar au Chat) پرترهای از مرموزترین و بحثبرانگیزترین معشوقهی این هنرمند را به تصویر میکشد که همچون یک ملکه روی صندلی چوبی بزرگی نشسته است. گربهی سیاه کوچکی باحالتی سرگرمکننده و همچنین تهدیدآمیز در پشت شانهی چپ او قرار دارد. سطوح چندوجهی بدن و لایههایی که با ضربههای قلممو ایجاد شده، کیفیتی تندیس گونه به این پرتره داده است. این نقاشی همچنین به خاطر درخشندگی رنگ، پیچیدگی و پرنقشونگار بودن پیراهن دورا قابلتوجه است. پیکاسو فیگور قدرتمند دورا مار را در پسزمینهای دراماتیک و درعینحال ساده نقاشی میکند؛ پسزمینهای که از تختههای خمیده و شیبدار کفپوش چوبی و فضای کمعمق پشت او تشکیل شده است.
این عناصر بهگونهای در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند که ما را به یاد درهمریختگی فضا در نخستین آثار کوبیست پیکاسو میاندازد. هرچند پیکاسو برخلاف دیگر نقاشیهایش از دورا مار، چهرهی او را خصومتآمیز و خشن ترسیم نکرده اما این نقاشی احتمالاً الهامبخش تابلوی مشهور زن گریان وی بوده است. پیکاسو زمانی جذابیت و خلقوخوی دورا مار را به گربهی افغان تشبیه کرده بود و گربه در این نقاشی مفاهیم زیادی را در بر دارد.
نکته جالب این که هنرمند توجه بخصوصی به ناخنهای چنگال مانند و انگشتان بلند مدل خود داشته است. در حقیقت ناخنهای مانیکور شدهی مار یکی از جذابیتهای ظاهری او بود که در اینجا بازهم حالتی خشونتآمیز به خود گرفتهاند. کلاه بهعنوان زینتیترین و نمادینترین عنصر این نقاشی، مشهورترین وسیلهی تزیینی دورا مار بود و در اینجا، علاقهی او به جنبش سورئالیست را نشان میدهد. پیکاسو کلاه را همچون تاجی بر سر دورا قرار داده و او را همانند الههای جلوهگر میسازد که بر تخت خود نشسته است.
۱۳. مردی با پیپ
پیکاسو این پردهی بزرگ به طول ۱۳۰ و عرض ۹۰ سانتیمتر را در سال ۱۹۱۵ نقاشی کرد. سال ۱۹۱۵ سال غمانگیز و تاریکی بود و تاثیر جنگ جهانی اول در فرانسه احساس میشد. با این حال، تابلوی مردی با پیپ (Man with a Pipe) از طنز ظریفی برخوردار است و احساسی از آرامش و خونسردی را القا میکند. استفاده از سبک نقطه چینی (پوینتیلیسم) و بهره گیری از تکنیک سنگ مرمر نشاندهندهی بازگشت پیکاسو به شناخت رنگها و علاقهاش به رشد و پیشرفت در هنر طراحی داخلی است.
ترکیب تکنیکهایی مثل کشیدن حاشیههای تزیینی در هنر معماری نشان از تغییر سبک هنرمند و فاصله گرفتن او از رویهم قرار دادن اشکال زاویهدار دارد. در این تابلو، تجربهی بازگشت به ناتورالیسم (طبیعتگرایی) اگرچه طنزآمیز، در نیمی از چهره، دستها و تکهای از جلیقه دیده میشود. حس شوخطبعی هنرمند در رویهم گذاشتن قطعات پازلی که با بافت نامتجانس و متفاوت خود، بینی، سبیل و دهان مرد را به وجود آوردهاند، نمود پیدا میکند. با این نقاشی پیکاسو از کوبیسم فاصله گرفت و بهسوی سورئالیسم حرکت کرد.
۱۴. سه رقصنده
نقاشی سه رقصنده (The Three Dancers) در ژوئن سال ۱۹۲۵ کشیده شد. اینطور به نظر میرسد که این تابلو رقص مرگ را ترسیم میکند. صاحبنظران عقیده دارند که رقاص سمت راست که بهدشواری چهرهاش دیده میشود، رامون پیشو، دوست پیکاسو است. رامون در طول کشیدن این نقاشی از دنیا رفت. گفته میشود رقاص سمت چپ که سر خود را در یک زاویهی غیرممکن خم کرده، ژرامین گارگالو، همسر پیشو است. رقاصی که در مرکز تصویر به چشم میخورد، دوست دیگر پیکاسو، کارلوس کاساگماس، دلباختهی سابق گارگالو است.
کاساگماس بعد از تیراندازی ناموفق به گارگالو، خودش را با شلیک گلوله از پای درآورد. پیکاسو در فقدان دو تن از بهترین دوستانش این تابلوی هراسانگیز را از این مثلث عشقی خلق کرد. در این زمان پیکاسو مجذوب جنبش سورئالیسم آندره برتون شده بود. این نقاشی را میتوان سرآغاز ورود پیکاسو به جنبش هنری سورئالیسم و همچنین کشیدن تصاویر آشفتهای از فرمهای زنانه دانست. بهرغم علاقهی پیکاسو به سورئالیسم و کشیدن آثاری به این سبک، وی هرگز رسماً به عضویت این جنبش درنیامد.
۱۵. آکروبات
تابلوی آکروبات (The Acrobat) چابکی بدن یک آکروباتباز را به سبک سورئالیسم نشان میدهد. پیکاسو در این نقاشی فیگور بدن آکروباتباز را باوجود چابکی و آزادی عمل او، محدود به یک فریم مکعبی شکل کرده است. همچنین رنگها در این نقاشی، بدن آکروباتباز را محبوس کردهاند و حرکت او را در کنترل دارند. به نظر میرسد شکل بدن آکروباتباز در میان فرمی سفید و سپس در پسزمینهای سیاه که حالت سکون و ایستایی را القا میکند، گرفتار شده است. این نقاشی تضاد میان حرکت و انعطافناپذیری را نشان میدهد. گمان میرود فیگور آکروباتباز متعلق به یک مرد باشد اما در این مورد نمیتوان مطمئن بود زیرا آثار فراوانی در این دوره وجود دارند که فرم بدن زنانه در آنها تغییر شکل یافته است.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه