انقلاب روسیه چگونه شکل گرفت؟
- مریم رضایی
- 1399/7/27
- 0 دیدگاه
انقلاب روسیه فصلی از تاریخ روسیه است که در پی خودکامگی تزار، تنگدستی مردم و پیامد های مداخله ی روسیه در جنگ جهانی اول به وقوع پیوست و به سقوط واپسین تزار روس انجامید.
انقلاب روسیه یکی از جنجالیترین رویدادهای سیاسی قرن بیستم قلمداد میشود؛ انقلاب خشونتآمیزی که به دودمان رومانوفها و قرنها سلطهگری تزارها پایان داد.
در پی انقلاب روسیه، که عموما از آن بهعنوان انقلاب ۱۹۱۷ یاد میشود و در دو گام (نخست در ماه فوریه و سپس ماه اکتبر) رخ داد، بلشویکها به رهبری ولادیمیر لنین که یک انقلابی چپگرا بود، به قدرت رسیدند و حکومت تزار را نابود ساختند. بعدها بلشویکها نام خود را به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر دادند.
انقلاب ۱۹۰۵ روسیه
روسیه مدتها بعد از اروپای غربی و ایالاتمتحده صنعتی شد. وقتی سرانجام انقلاب صنعتی در اوایل قرن بیستم به روسیه رسید، تغییرات اجتماعی و سیاسی عظیمی را با خود به همراه آورد.
برای مثال جمعیت شهرهای مهم روسیه نظیر سنت پترزبورگ و مسکو در بین سالهای ۱۸۹۰ و ۱۹۱۰ تقریباً دو برابر شد. نتیجهی این افزایش جمعیت شلوغی شهرها و وضعیت نامساعد زندگی طبقهی جدیدِ کارگران صنعتی بود.
عوامل فراوانی نظیر افزایش جمعیت در اواخر قرن نوزدهم، فصل نامساعد کشاورزی به علت آبوهوای سرد شمال روسیه و مجموعهای از جنگهای پرهزینه که با جنگ کریمه (۱۸۵۶-۱۸۵۴) آغاز شد، روسیه را با کمبود مکرر منابع غذایی مواجه ساخت.
کارگران روسی علیه سلطنت و مشکلات معیشتی دست به اعتراض زدند. این اعتراض به کشتار یکشنبهی خونین ۱۹۰۵ منتهی شد. صدها معترض غیرمسلح توسط سربازان تزار کشته یا مجروح شدند.
کشتار بیگناهان یکشنبهی خونین، جرقهی انقلاب روسیه را در سال ۱۹۰۵ شعلهور ساخت. در این زمان کارگران خشمگین با اعتصابهای فلجکننده در سرتاسر کشور به قتلعام مردم واکنش نشان دادند.
نیکلای دوم
نیکلای دوم پس از کشتار سال ۱۹۰۵ وعده داد که با تاسیس مجلسهای منتخب یا دوما بهسوی اصلاحات گام برخواهد داشت. در همین اثنا، روسیه در آگوست ۱۹۱۴ بهمنظور حمایت از صربها و متحدان فرانسوی و بریتانیایی خود وارد جنگ جهانی اول شد.
مداخلهی در جنگ پیامدهای ناخوشایندی برای امپراطوری روسیه در برداشت. قدرت نظامی امپراطوری روسیه قابل قیاس با آلمان پیشرفته و صنعتی نبود و آمار تلفات روسیه نسبت به تلفات سایر ملل در جنگهای گذشته، بالاتر بود.
روسیه در خلال جنگ، با کمبود غذا و سوخت مواجه شد و از سوی دیگر، تورم افزایش پیدا کرد. اقتصاد به علت اقدامات جنگی پرهزینه تضعیف شد.
سزار نیکلای در سال ۱۹۱۵ پتروگراد (سنت پترزبورگ) را بهقصد فرماندهی ارتش روس در جبهه ترک کرد. (روسها شهر امپراطوری را در سال ۱۹۱۴ مجدداً نامگذاری کردند زیرا سنت پترزبورگ کلمهای آلمانی به نظر میرسید.)
تزارینا و راسپوتین
تزارینا الکساندرا (زنی منفور با نژاد آلمانی) در غیاب همسرش مقامات برگزیدهی دولتی را برکنار کرد. طی این مدت گریگوری راسپوتین مشاور جنجالی او، به نفوذ خود بر خانوادهی سلطنتی رومانوفها و سیاستهای داخلی کشور افزود.
نجیب زادگان که خواهان پایان دادن به نفوذ راسپوتین بودند، وی را در ۳۰ دسامبر ۱۹۱۶ به قتل رساندند. تا این زمان، بیشتر مردم روسیه ایمان خود را به رهبری ناکارآمد سزار از دست داده بودند.
فساد در دستگاههای حکومتی رواج داشت، اقتصاد روسیه عقبمانده بود و نیکلای هر بار که مجلس دوما با او به مخالفت برمیخاست، دستور انحلال آن را صادر میکرد. طولی نکشید که میانهروها هم برای سرنگون ساختن سزار با تندرویان همصدا شدند.
انقلاب فوریه
انقلاب فوریه در ۸ مارس ۱۹۱۷ (مصادف با ۲۳ فوریه در تقویم ژولینی) آغاز شد. تظاهرات کنندگان در اعتراض به قحطی نان به خیابانهای پتروگراد ریختند.
معترضین با حمایت خیل عظیمی از کارگران اعتصابی مراکز صنعتی روبرو شدند. آنان با نیروهای پلیس به مبارزه برخاستند اما خیابانها را ترک نکردند.
در ۱۱ مارس به سربازان پادگانها دستور داده شد تا شورش را سرکوب کنند. سربازان حکومتی در برخی رویاروییها به روی مردم آتش گشودند و تظاهرات کنندگان را به ضرب گلوله از پای در آوردند. با وجود شلیک گلوله، معترضین در خیابانها ماندند و سربازان بهتدریج دچار تردید شدند.
در روز ۱۲ مارس، دوما دولت موقت را تاسیس کرد. چند روز بعد تزار نیکلای ناچار به کنارهگیری از تاجوتخت شد و به قرنها حکومت رومانوفها پایان داد.
رهبران دولت موقت ازجمله وکیل جوان روسی به نام الکساندر کرنسکی برنامهای دموکراتیک را تدوین کردند که شامل حق آزادی بیان، تساوی در برابر قانون و حق برگزاری تجمعات و اعتصابات میشد.
آنها مخالف انقلاب اجتماعی خشونتآمیز بودند. اگرچه مردم از مداخلهی روسیه در جنگ جهانی اول ناخشنود بودند، کرنسکی در مقام وزیر جنگ به جنگ با آلمانها ادامه داد.
این مسئله، بحران کمبود غذا را وخیمتر کرد. ناآرامیها در حال افزایش بود، چراکه دهقانان مزارع را غارت کرده بودند و در نتیجه شورش در شهرها برای غذا افزایش یافت.
انقلاب اکتبر (بلشویکی)
در ششم و هفتم نوامبر ۱۹۱۷ (برابر با ۲۴ یا ۲۵ اکتبر در تقویم ژولینی) انقلابیهای چپگرا به رهبری ولادیمیر لنین کودتای بدون خونریزی را علیه دولت موقت دوما انجام دادند.
دولت موقت توسط گروهی از رهبران طبقهی بورژوای روسیه تشکیل شده بود. لنین در عوض خواستار تشکیل دولت شوروی شد که مستقیماً توسط انجمنهایی از سربازان، روستاییان و کارگران اداره شود.
بلشویکها (شاخه رادیکال از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه) و متحدین آنها ساختمانهای دولتی و دیگر مراکز استراتژیک پتروگراد را اشغال کردند و در مدت زمان کوتاهی دولتی جدید به رهبری لنین را بنیان نهادند. بهاینترتیب لنین به دیکتاتور اولین دولت کمونیستی در جهان تبدیل شد.
جنگ داخلی روسیه
جنگ داخلی در اواخر سال ۱۹۱۷، پس از انقلاب بلشویک درگرفت. گروههای متخاصم شامل ارتش سرخها و سفیدها میشدند. ارتش سرخ در جهت آرمانهای دولت بلشویک لنین میجنگید.
ارتش سفید ائتلاف بزرگ ناپایداری بود که شامل نیروهای سلطنتطلب، سرمایهدار و حامیان سوسیالدموکراسی میشدند.
در ۱۶ جولای ۱۹۱۸ خانوادهی رومانوفها توسط نیروهای بلشویک اعدام شدند. جنگ داخلی روسیه در ۱۹۲۳ با ادعای پیروزی ارتش سرخ لنین و تاسیس جماهیر شوروی پایان یافت.
پیامدهای انقلاب روسیه
انقلاب روسیه راه را برای ظهور کمونیسم بهعنوان یک نظام سیاسی تأثیرگذار در جهان هموار کرد؛ بهعلاوه عرصهای را برای اتحاد جماهیر شوروی مهیا ساخت تا در دوران جنگ سرد بهعنوان یک قدرت جهانی پابهپای ایالاتمتحده به رقابت بپردازد.
سوالات متداول
فساد و ناکارآمدی در حکومت امپراطوری روسیه رواج یافته بود و اقلیتهای نژادی خواستار رهایی از سلطهی روسها بودند. از سوی دیگر، کشتار گسترده و بینتیجهی جنگ جهانی اول که اقتصاد روسیه را نابود کرد و به اعتبار این کشور بهعنوان یکی از قدرتهای اروپایی لطمه زد، منجر به شورش روستاییان، کارگران و سربازان شد.
استفاده از تقویم گریگوری تا قرن هجدهم در بیشتر کشورهای اروپایی رواج یافته بود اما در کشورهایی مثل روسیه که مذهب ارتدکس شرقی پیروان بیشتری داشت، تاریخ بر اساس تقویم ژولینی محاسبه میشد. تفاوت بین این دو تقویم در اویل قرن بیستم، برابر با ۱۳ روز بود، درنتیجه ۲۴ یا ۲۵ اکتبر در تقویم ژولینی برابر با ۶ یا ۷ نوامبر تقویم گریگوری میشد.
بیشتر کشورهای غربی، روسیه را بهعنوان یک کشور توسعهنیافته و عقبمانده در نظر میگرفتند برای مثال امپراطوری روسیه سرف داری (نظام ارباب-رعیتی) را در قرن نوزدهم به مرحلهی اجرا درآورد. سرفداری درواقع شکلی از فئودالیسم بود که بر اساس آن، روستائیان بی زمین ناگزیر بودند برای تامین معاش بر روی زمینهای یک نجیبزاده کار کنند.این در حالی بود که در بسیاری از کشورهای اروپای غربی قوانینی ازایندست تا پایان قرون وسطی بهکلی ازمیان رفته بود. درنهایت امپراطوری روسیه در سال ۱۸۶۱ نظام ارباب-رعیتی را لغو کرد. آزادسازی رعیتها به روستاییان آزادی عمل بیشتری برای متشکل شدن داد و همین مسئله بر حوادثی که به انقلاب روسیه منتهی شد، تاثیر بسزایی گذاشت.
تزار نیکلای دوم در ۱۵ مارس ۱۹۱۷ از قدرت کنارهگیری کرد. نیکلای، خانواده و مستخدمین وفادار وی توسط دولت موقت بازداشت و سرانجام به شهر یکاترینبورگ انتقال یافتند. در ۱۷ جولای ۱۹۱۸، با نزدیکی ارتش سفید (حامیان تزار) به این ناحیه، بلشویکها تزار و خانوادهاش را تیرباران کردند تا مانع نجات آنها توسط سربازان سفید شوند.
{{totalCount}} دیدگاه