هنر مدرن و ورود مدرنیسم در نقاشی
- رضا رجب پور
- 1398/6/23
- 0 دیدگاه
مدرنیسم با کنار زدن روشهای سنتی، به دنبال نمایش آثاری آوانگارد است. امپرسیونیسم، فوویسم، کوبیسم، آیندهگرایی، اکسپرسیونیسم، دادا و سورئالیسم حیات خود را مدیون مدرنیسم (نوگرایی) هستند.
هیچ تعریف دقیقی برای واژهی «هنر مدرن» وجود ندارد؛ این هنر همچنان یک واژهی متغیر است که میتوان معانی گستردهای برای آن پیدا کرد. البته جای تعجب نیست، زیرا ما مرتباً در حال حرکت روبهجلو در زمان هستیم و چیزی که امروزه بهعنوان نقاشی مدرن یا مجسمهسازی مدرن تلقی میشود، ممکن است در ۵۰ سال آینده مدرن به نظر نرسد.
بااینحال، بهطور مرسوم گفته میشود «هنر مدرن» به معنی آثار خلقشده در دورهی تقریبیِ ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰ است. این «دورهی مدرن» پس از یک دورهی طولانیِ تسلط هنر آکادمیکِ الهام گرفته از رنسانس پدید آمد و از سوی شبکهای از دانشگاههای اروپاییِ هنرهای زیبا مورد ترویج و توسعه قرار گرفت.
دورهی مدرن در سال ۱۹۷۰ به بعد جای خود را به «هنر معاصر» داد؛ هنری بهمراتب پیشروتر که به «هنر پستمدرن» نیز شهرت دارد. برای مثال، هر دو موزهی هنر مدرن در لندن و موزهی ملی هنر مدرن در مرکز پومپیدو در پاریس، سال ۱۹۰۰ را نقطهی آغاز هنر مدرن میدانند. بهعلاوه، هیچکدام از آنها و حتی موزهی هنر مدرن نیویورک، تفاوتی میان آثار مدرن و پستمدرن قائل نیستند؛ در عوض آنها این دو سبک را بهعنوان مراحلی از «هنر مدرن» میشناسند.
ضمناً، وقتیکه در حال درک تاریخ هنر هستیم، بسیار مهم است که بدانیم هنر یکشبه تغییر نمیکند، بلکه تغییرات گستردهتر در جامعه را بازتاب میدهد. هنر همچنین بازتابی از نگاه هنرمندان است. برای مثال، یک اثر هنری خلقشده در سال ۱۹۵۸ ممکن است بهطور قطعی «پستمدرنیست» باشد (اگر هنرمند آن دارای نگاه بسیار پیشرو باشد)؛ درحالیکه ممکن است دیگر اثر خلقشده توسط یک هنرمند محافظهکار در سال ۱۹۸۰ بهجای «هنر معاصر»، بازگشتی به دوران «هنر مدرن» تلقی شود.
درواقع، احتمالاً گفتن اینکه شاخههای مختلفی از هنر (مثلاً شاخههای مختلفی از زیباییشناختی، برخی بسیار مدرن و برخی قدیمی) میتوانند در یک دوره همزیستی داشته باشند صحیح است. بهعلاوه، بد نیست تا به خاطر داشته باشیم که بسیاری از این واژهها نظیر «هنر مدرن» تنها پس از این واقعه، از نقطهی برتری ادراک، ابداع شدهاند.
توجه: دههی ۱۹۶۰ معمولاً بهعنوان دههای شناخته میشود که در آن ارزشهای هنری بهآرامی از «مدرنیست» به «پستمدرنیست» تغییر یافتند. به این معنی که از یک دورهی زمانی، هردوی این ارزشها شروع به همزیستی با یکدیگر کردند.
ریشه های هنر مدرن از کجا می آید؟
برای درک چگونگی شروع هنر مدرن، بد نیست به سراغ تاریخ برویم. قرن نوزدهم زمان تغییرات اساسی و با سرعت بالا بود. در نتیجهی انقلاب صنعتی، تغییرات گستردهای در ساختوساز، حملونقل و فناوری شکل گرفت و زندگی، کار و مسافرت مردم در سراسر اروپا و آمریکا را تحت تأثیر قرار داد. با واگذاری زمینها از سوی مردم برای تأسیس کارخانهها، شهرها بزرگتر و پیشرفتهتر شدند. این تغییرات اجتماعی الهام گرفته از صنعت منجر به توسعهی بزرگتری شدند، اما فضا برای زندگی بسیاری از کارگران را تنگ و سخت کردند.
در عوض، این اتفاق منجر به افزایش تقاضا برای معماری شهری، افزایش تقاضا برای هنر و طراحی کاربردی (نظیر مدرسهی معماری باهاوس) و ظهور طبقهی جدیدی از کارآفرینان ثروتمند شد که تمایل داشتند کلکسیونر هنری نیز باشند. بسیاری از بهترین موزههای هنری جهان توسط تاجران قرن نوزدهم تأسیس شدند.
بهعلاوه، دو پیشرفت دیگر نیز تأثیر مستقیمی بر هنرهای زیبای این دوره داشتند؛ نخست اینکه نقاش آمریکایی، جان راند، در سال ۱۸۴۱ تیوبهای رنگ از جنس قلع با قابلیت له شدن را ابداع کرد. دوم اینکه، پیشرفتهای بزرگی در صنعت عکاسی حاصل شد و به هنرمندان اجازه داد تا بتوانند از صحنههای موردنظر خود عکاسی کرده و سپس آنها را در زمانی دیگر در استودیوهایشان نقاشی کنند. این دو پیشرفت عظیم به میزان فراوانی به نفع سبک تازهای از نقاشی به نام «امپرسیونیسم» بود که تأثیر عمیقی بر نحوهی نقاشی دنیا از سوی نقاشان داشت و میرفت که تبدیل به رشتهی اول در مدارس هنرهای مدرن شود.
تغییرات اجتماعی قرن نوزدهم علاوه بر تحت تأثیر قرار دادن هنرمند در خلق اثر، الهامبخش آنها برای کشف موضوعات جدید نیز بود. هنرمندان بهجای دنبال کردن کورکورانهی سلسلهمراتب ژانرها و راضی شدن با موضوعات آکادمیکِ مرتبط با اساطیر مذهبی و یونانی، پراکندهشده با نقاشیها و چشماندازهای پرمعنی، شروع به خلق آثار خود در ارتباط با مردم، مکانها یا ایدههایی کردند که از نظر آنها جالب بود. شهرها با ایستگاههای جدید راهآهن و زاغهنشینهای تازه، موضوعات واضحی برای خلق هنر بودند و طبقهی جدیدی از نقاشی ژانر (نقاشی از زندگی روزمره) و چشم اندازه شهری را رقم زدند.
دیگر موضوعات برای خلق اثر، دهکدههای حومهی شهرها و مکانهای تفریحی در نزدیکی شبکههای جدید ریلی بودند که الهامبخش فرمهای جدیدی از «نقاشی از طبیعت» به دست نقاشانی چون مونه، ماتیس و دیگران شدند. ژانر «نقاشی تاریخی» نیز به لطف بنجامین وِست، خالق اثر «مرگ ژنرال وُلف» و اولین نقاشی تاریخی معاصر و گویا (Goya) با اثر شگفتانگیز «سوم ماه مه» تغییر کرد.
قرن نوزدهم همچنین شاهد شماری از پیشرفتهای فلسفی بود که تأثیر شگرفی بر هنر داشتند. برای مثال، رشد تفکرات سیاسی منجر شد تا گوستاو گوربه و دیگران بهسوی ترویج یک فرم از نقاشی رئالیست با ماهیت آگاهی اجتماعی بروند. بهعلاوه، انتشار کتاب «تفسیر رویاها» از زیگموند فروید، تصور «ذهن ناخودآگاه» را مشهور کرد و سبب شد تا هنرمندان به دنبال کشف سمبولیسم و سپس سورئالیسم بروند. خودآگاهی جدیدی که فروید آن را ترویج میکرد، منجر به ظهور اکسپرسیونیسم آلمانی شد، زیرا هنرمندان بهسوی بیان احساسات و تجربیات ذهنی خود رفتند.
هنر مدرن از چه زمانی شروع شد؟
سالی که اکثراً از آن بهعنوان زمان تولد «هنر مدرن» یاد میکنند، سال ۱۸۶۳ است. سالی که در آن ادوارد مانه، نقاشی شوک برانگیز و بیادبانهی خود با نام «نهار بر روی چمن» را در آکادمی سالن د رفوزی (Salon des Refuses) پاریس به نمایش گذاشت. علیرغم احترام مانه برای این آکادمی و این واقعیت که نقاشی او بر اساس اثری از رافائل در دوران رنسانس بود، همه از نقاشی او بهعنوان رسواییآورترین اثر آن دوران صحبت میکردند.
اما این اثر صرفاً نمادی از تغییرات گستردهتری محسوب میشد که در حال به وقوع پیوستن در گونههای مختلف هنر در فرانسه و هرکجای دیگر در اروپا بود. نسل جدیدی از هنرمندان مدرن از دنبال کردن فرمهای هنر سنتیِ قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم خسته شده بودند و دست به خلق طیفی از «نقاشیهای مدرن» بر اساس موضوعات جدید، مواد جدید و روشهای جسورانهی جدید زدند. مجسمهسازی و معماری نیز تحت تأثیر قرار گرفتند و تغییرات در مورد آنها انقلابیتر بود، اما نقاشی هنر زیبا به صحنهی اصلی نبرد میان محافظهکاران و طرفداران شیوههای مدرن تبدیل شد.
ویژگی اصلی هنر مدرن چیست؟
چیزی که ما آن را «هنر مدرن» مینامیم، برای یک قرن کامل دوام آورد، دهها جنبش هنری مختلف را درگیر کرد و تقریباً همهچیز، از انتزاع مطلق گرفته تا هایپررئالیسم، از مدارس ضد-هنری نظیر دادا و فلوکسوس (Fluxus) گرفته تا نقاشی و مجسمهسازی کلاسیک، از آرت نوو تا باهاوس و هنر عامه را در آغوش گرفت.
این تنوع و گستردگی به حدی عظیم بود که فکر کردن به ویژگیهای واحد برای تعریف این عصر بسیار دشوار است. اما اگر چیزی وجود داشته باشد بتواند هنرمندان مدرن را از سنتگرایان اولیه و پستمدرنیستهای بعدی جدا کند، باور آنها به اهمیت هنر است. از نظر آنها، هنر دارای ارزش واقعی بود. در عوض، پیشینیان آنها صرفاً هنر را دارای ارزش میدانستند. البته آنها در دورهای زندگی میکردند که توسط ارزشهای مسیحیت اداره میشد و هنرمندان نیز صرفاً از قوانین تبعیت میکردند. بهعلاوه، هنرمندانی هم که پس از دورهی مدرنیسم (از سال ۱۹۷۰ به بعد) بر سر کار آمدند، پستمدرنیست لقب گرفتند و بهطور گسترده این ایده که هنر دارای هرگونه ارزش ذاتی است را نفی کردند.
مطالب مرتبط
بهترین ایرلاین های دنیا در سال ۲۰۲۴ کدامند؟ جعبه سیاه هواپیما، شاهد خاموش و رازگشای حوادث هوایی ترمینال های فرودگاه مهرآباد، صفر تا صد امکانات و پروازهاهنر مدرن از چه جهاتی متفاوت بود؟
اگرچه یک ویژگی واحد برای تعریف «هنر مدرن» وجود ندارد، اما این شاخه به خاطر برخی از صفات بارز آن شناختهشده است:
۱. گونه های جدیدی از هنر
هنرمندان مدرنیست اولین افرادی بودند که هنر کُلاژ، روشهای مناسب تکنیک اسمبلاژ یا هنر جفتوجورکاری، انواع مختلفی از هنر جنبشی، ژانرهای مختلف عکاسی، انیمیشن، هنر لند آرت (land art) و هنر نمایشی را توسعه دادند.
۲. استفاده از مواد جدید
نقاشان مدرنیست اشیایی نظیر تکههایی از روزنامهها و دیگر اقلام را بر روی بوم نقاشی میچسباندند. مجسمهسازانی نظیر مارسل دوشان با استفاده از تکههای یافتشده اقدام به خلق آثار خود میکردند. هنر اسمبلاژ با استفاده از وسایل و قطعات معمولی در زندگی روزمره نظیر ساعت، چمدان، جعبههای چوبی و خودرو خلق شد.
۳. استفاده پرمعنی از رنگ
جنبشهای هنر مدرن نظیر فوویسم (Fauvism)، اکسپرسیونیسم و نقاشی میدان رنگ، از اولین جنبشهایی بودند که بهطور گسترده از رنگ در آثار خود بهره بردند.
۴. تکنیک های جدید
کرومولیتوگرافی یا چاپ چندرنگه پوستر توسط یک هنرمند پوستر به نام جولز چره (Jules Cheret) و نقاشی غیرارادی همراه با تکنیکهای فروتاژ و عکسبرگردان توسط نقاشان سورئالیست ابداع شدند. نقاشان اکسپرسیونیست، نقاشی کُنِشی (Action Painting) را خلق کردند. هنرمندان سبک هنر عامه، نقاشی به شیوهی نقطهگذاری (Benday dots) و چاپ سیلک اسکرین (silkscreen) را وارد هنر زیبا کردند. نئو امپرسیونیسم، هنر کنشی، نئو دادا و جستورئالیسم (Gesturalism) از دیگر تکنیکهای خلقشده توسط هنرمندان سبک مدرنیسم هستند.
هنر مدرن چگونه بین سال های ۱۸۷۰ تا ۱۹۷۰ توسعه یافت؟
۱۸۷۰ تا ۱۹۰۰
اگرچه یکسوم انتهای قرن نوزدهم از برخی جهات تحت سلطهی سبک جدیدی از نقاشی امپرسیونیست بود، اما درواقع چندین شاخهی پیشرو از هنر مدرن وجود داشت که هرکدام هدف خاصی را دنبال میکردند. این شاخهها شامل امپرسیونیسم، رئالیسم، هنر آکادمیک، رمانتیسم، سمبلیسم و هنر پوسترهای چاپی میشدند. دههی آخر این قرن شاهد شماری از طغیانها علیه آکادمیها در قالب جنبش جداییطلبی بود، درحالیکه اواخر دههی ۱۸۹۰ «هنر مبتنی بر طبیعت» نظیر امپرسیونیسم رو به زوال رفت و خیلی زود جای خود را به «هنر مبتنی بر پیام» داد.
۱۹۰۰ تا ۱۹۱۴
این دوره از بسیاری از جهات، هیجانانگیزترین دوره از هنر مدرن است؛ زمانی که همهچیز همچنان ممکن بود و زمانی که «ماشینآلات» همچنان بهعنوان دوست انسان تلقی میشدند. هنرمندان در پاریس رشتهای از سبکهای جدید نظیر فوویسم، کوبیسم و اورفیسم را خلق کردند، درحالیکه هنرمندان آلمانی مدارس نقاشی اکسپرسیونیست خود را ساختند. تمامی این جنبشهای ترقیخواه، نگرشهای سنتی نسبت به هنر را نفی کردند و به دنبال اعمال شیوههای منحصربهفرد خود در مدرنیسم بودند. کوبیسم به دنبال اولویت بخشیدن به ویژگیهای تفصیلی در نقاشی بود، درحالیکه سبک آیندهگرایی تأکید بر احتمالات ماشینی را ترجیح میداد و اکسپرسیونیسم ادراک شخصی را در دستور کار خود داشت.
۱۹۱۴ تا ۱۹۲۴
خونریزی و ویرانیهای جنگ بزرگ، همهچیز را بهطور کلی تغییر داد. مکتب دادا تا سال ۱۹۱۶ با یک میل نفیکننده برای واژگون ساختن نظام ارزشها که جنگهای وردون (Verdun) و سُم (Somme) را در پی داشت، تأسیس شده بود. ناگهان هنر بازنمایی زشت و کریه به نظر رسید. هیچ تصویری قادر به رقابت با عکسهای کشتهشدگان جنگ نبود. هنرمندان از قبل، بیشتر و بیشتر، به سراغ هنر غیرعینی بهعنوان روشی برای بیان احساسات رفته بودند. جنبشهای هنر انتزاعی در آن دوران شامل کوبیسم، وُرتیسیسم (Vorticism) یا دَوَران گری، سوپرماتیسم (Suprematism) یا والاگرایی، ساختارگرایی، دِستیل (De Stijl)، نئو پلاستیسیسم (Neo-Plasticism) یا نودریافتگری، المنتاریسم (Elementarism) یا عنصرگرایی، مدارس باهاوس و سنت ایوز (St Ives) بودند. حتی معدود جنبشهای تلویحی و تمثیلی نظیر نقاشی ماورایی نیز محبوبیت داشتند.
۱۹۲۴ تا ۱۹۴۰
سالهای جنگ با مشکلات اقتصادی و سیاسی در سراسر جهان همراه بود. نقاشی و مجسمهسازی انتزاعی به چیرگی خود بر هنر ادامه دادند، درحالیکه هنر بازنمایی بهشدت از رونق افتاده بود. حتی جبههی رئالیست از جنبش سورئالیسم (بزرگترین جنبش آن دوران) نیز چیزی فراتر از یک سبک خیالی از واقعیت نبود. در این میان، یک واقعیت شرورتر در حال ظهور در قارهی اروپا در قالب «هنر نازیستی» و «پروپاگاندای کمونیستی» در شوروی سابق بود. تنها آرت دکو، بهعنوان یک سبک طراحی تقریباً شفاف با تمرکز بر معماری و هنر کاربردی، هرگونه اعتقاد به آینده را بیان میکرد.
۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰
دنیای هنر به خاطر فاجعهی جنگ جهانی دوم متحول شد. در ابتدا، مرکز جاذبهی هنر از پاریس به نیویورک منتقل شد و تا به امروز در آنجا باقی ماند. تقریباً تمام رکوردهای قیمتی آثار هنری آینده به دست اتاقهای حراج کریستی و ساتبیز (Sotheby's) زده شدند. در این میان، پدیدهی غیرقابلبیان آشویتز ارزشهای تمام هنر رئالیست، بهجز هنر هولوکاست، را تحت تأثیر قرار داد. در نتیجهی تمامی این اتفاقات، جنبش بینالمللی مهم بعدی، یعنی اکسپرسیونیسم انتزاعی، به دست هنرمندان آمریکاییِ مدرسهی نیویورک خلق شد.
درواقع، با معرفی جنبشهای جدید، برای ۲۰ سال آینده، هنر انتزاعی بر جهان تسلط یافت. این جنبشها شامل نقاشی کنشی، جستورئالیسم (Gesturalism)، نقاشی میدان رنگ، انتزاع غزلی، نقاشی کنارهی باز (Hard Edge Painting) و کوبرا (COBRA) و نقاشی لکه رنگروغن (brushstrokes) میشدند. در دههی ۱۹۵۰ دیگر تمایلات نیز ظهور کردند و از گزینههای پیشروتر میتوان به هنر جنبشی، رئالیسم نوین و نئو دادا اشاره کرد که همگی یک ناشکیبایی فزاینده در تضاد با صنعت هنرهای محافظهکار را به نمایش میگذاشتند.
دهه ۱۹۶۰
انفجار موسیقی عامه و تلویزیون مردمپسند، در جنبش هنر عامه منعکس شد؛ جنبشی که در آن تصاویری از شخصیتهای هالیوودی و شمایلشناسیِ فرهنگ عامه، موفقیت مصرفگرایی عظیم در آمریکا را جشن میگرفت. این جنبش همچنین دارای یک حس جذاب و بهروز بود و به برطرف شدن تیرگیهای اوایل دههی ۶۰ میلادی در ارتباط با بحران کوبا کمک میکرد. جنبش هنر عامه در اروپا نیز موفقیت جنبش فلوکسوس به رهبری جورج ماکیوناس (George Maciunas)، ژوزف بویس (Joseph Beuys)، نام جون پایک (Nam June Paik) و وُلف وُستل (Wolf Vostell) را رقم زد.
هنر عامهی کاربردی همچنین یک نقطهی تقابل دوستداشتنی در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی عالمانه بود که بهتدریج میرفت تا کمرنگتر شود. اما دههی ۱۹۶۰ همچنین شاهد برخاستن دیگر جنبش پرمدعا، موسوم به مینیمالیسم، نیز بود؛ نوعی از نقاشی و مجسمهسازی که برخلاف اکسپرسیونیسم انتزاعی با احساسات فراوان، عاری از تمامی ارجاعات و اشارات خارجی به نظر میرسید.
هنر مدرن چه زمانی به پایان رسید؟ چه مکتبی جای آن را گرفت؟
مدرنیسم تنها متوقف نشد، بلکه بهآرامی با رویدادهای اواخر دههی ۶۰ میلادی کنار زده شد. دورهای که مصادف با برخاستن فرهنگ عامه و همچنین پیدایش چالشهای ضد قدرتطلبی در حوزههای اجتماعی و سیاسی و حتی هنر علیه سنتگرایی حاکم بود. سال ۱۹۶۸ یک سال کلیدی بود که با حملهی عید تِت در ویتنام، ترورهای مارتین لوتر کینگ و بابی کندی و تظاهرات خیابانی در سراسر پایتختهای اروپا همراه شد.
با شروع روند اضمحلال مدرنیسم، این مکتب جای خود را به «هنر معاصر» داد. واژهی «هنر معاصر» در رابطه با ترقیخواهی هنرِ مورد بحث، خنثی است؛ بنابراین دیگر واژهی «پستمدرنیسم» اغلب برای مشخص کردن هنر آوانگارد اخیر مورد استفاده قرار میگیرد. مدارس هنر پستمدرنیست از مجموعهی جدیدی از زیباییشناختیهای توصیفشده با تمرکز بیشتر بر روش و سبک حمایت میکنند. برای مثال، آنها تأکید بیشتری بر سبک بهجای ماده دارند و برای ارتباط هنرمند با مخاطب ارزش بیشتری قائل هستند.
مهم ترین جنبش های هنر مدرن کدام هستند؟
از تأثیرگذارترین جنبشهای هنر مدرن، میتوان به امپرسیونیسم، فوویسم، کوبیسم، آیندهگرایی، اکسپرسیونیسم، دادا، سورئالیسم، اکسپرسیونیسم انتزاعی و هنر عامه اشاره کرد.
بزرگ ترین هنرمندان مدرنیست چه کسانی بودند؟
کلود مونه از سبک امپرسیونیسم، پل سزان از سبک پست امپرسیونیسم، کاندینسکی و مونک از سبک اکسپرسیونیسم، خوان گریس، فرناند لژه و پابلو پیکاسو از سبک کوبیسم، پیت موندریان از سبک انتزاعی، سالوادور دالی از سبک سورئالیسم، بارنت نیومان از سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی و روی لیختناشتاین از سبک هنر عامه از نامدارترین هنرمندان و نقاشان این مکتب بودند.
مشهورترین نقاشی های سبک مدرنیسم
- امپرسیون، طلوع آفتاب؛ اثر کلود مونه؛ موزه مارموتان در پاریس
- رقص در مولن دولا گلت؛ اثر پیر آگوست رنوار؛ موزه اورسی
- دختران ادوارد دارلی بوا؛ اثر جان سینگر سارجنت؛ موزه هنرهای زیبای بوستون
- بعدازظهر یکشنبه در جزیره گرند ژات؛ اثر ژرژ سورا؛ موسسه هنری شیکاگو
- جیغ؛ اثر ادوارد مونک؛ گالری ملی نروژ
- کافه تراس در شب؛ اثر ونسان ونگوگ؛ گالری دانشگاه هنر ییل
- دختری با یک بادبزن؛ اثر پل گوگن؛ موزه فولکوانگ
- بوسه؛ اثر گوستاو کلیمت؛ گالری ملی اتریش در وین
- دوشیزگان آوینیون؛ اثر پابلو پیکاسو؛ موزه هنر مدرن نیویورک
- رقص؛ اثر آنری ماتیس؛ موزه آرمیتاژ در سن پترزبورگ
- گرنیکا؛ اثر پابلو پیکاسو؛ موزه رینا سوفیا در مادرید
- شبزندهداران؛ اثر ادوارد هوپر؛ موسسهی هنری شیکاگو
- اتاق شنیدن؛ اثر رنه ماگریت؛ کلکسیون منیل در هیوستون
- چهار مرلین؛ اثر اندی وارهول؛ کلکسیون اختصاصی نامشخص
{{totalCount}} دیدگاه