ناپلئون سوم و سرنوشت امپراطوری دوم فرانسه
- صبا صفری
- 1398/1/25
- 0 دیدگاه
شارل لویی ناپلئون بناپارت، برادرزاده ناپلئون اول، از سال ۱۸۵۲ تا ۱۸۷۰ امپراطور فرانسه بود. سقوط او در زمان جنگ فرانکو-پروسین اتفاق افتاد.
ناپلئون سوم در سال ۱۸۰۸ در پاریس متولد شد. او برادرزاده ناپلئون اول بود و در تبعید بزرگ شد. هر چند او برای به چنگ آوردن تخت پادشاهی فرانسه تلاش کرد. او مسیر خود را در سال ۱۸۳۲ با نوشتن مقالههای مختلف سیاسی و نظامی آغاز کرد تا خود و ایدههایش را به دیگران بشناساند. بعد از یک اقدام ناموفق در سال ۱۸۳۶، او دوباره به تبعید فرستاده شد. بعد از انقلاب سال ۱۸۴۸، دو سال بعد ناپلئون سوم به عنوان رئیس جمهور دومین جمهوری انتخاب شد و تا سال ۱۸۵۲ در این سمت باقی ماند. وی پس از آن در جایگاه امپراطوری که خودش شکل داده بود تا سال ۱۸۷۰ حکومت کرد. بعد از اسارت او بهدست نیروهای دشمن در جنگ فرانکو-پروسین، او را به انگلستان فرستادند و سه سال بعد در همان کشور درگذشت.
سال های اولیه
شارل لویی ناپلئون بناپارت، در ۲۰ آوریل سال ۱۸۰۸ در پاریس فرانسه متولد شد. او سومین پسر برادر ناپلئون اول یعنی لویی بناپارت بود. پدر او از سال ۱۸۰۶ تا ۱۸۱۰ به عنوان پادشاه هلند حکومت میکرد. والدین لویی ناپلئون حکومت هلند را به اختیار فرانسه درآورده بودند اما بعد از شکست ناپلئون اول در سال ۱۸۱۵، تمام اعضای خاندان بناپارت از این کشور تبعید شدند.
لویی ناپلئون در سوئیس بزرگ شد و مادرش همیشه آرزوی فرانسه و تحسین همیشگی نبوغ ناپلئون اول را در او میپروراند. وقتی او هنوز یک مرد جوان بود، به ایتالیا رفت و در آنجا به تاریخ و ایدههای آزادی ملی علاقهمند شد. از همانجا بود که فکر بازسازی امپراطوری ناپلئونی ذهن او را میسوزاند. او و برادر بزرگترش به سیاستمداران لیبرال و یک گروه انقلابی مبارز علیه سیستم پاپی و کنترل اتریش بر شمال ایتالیا، پیوستند. برادر او که از بیماری سرخک رنج میبرد حین فرار در آغوش لویی ناپلئون جان باخت و خود او نیز تنها با دخالت مادرش توانست از حمله دشمن جان سالم به در برد.
کودتای ناموفق
لویی ناپلئون بعد از مرگ عموزادهاش، تنها پسر ناپلئون اول، در سال ۱۸۳۲، خود را طبق قانون جانشینی که ناپلئون اول در زمان حکومتش وضع کرده بود، جانشین بعدی تاج و تخت او بهحساب میآورد و دوره آموزش نظامی و مطالعه اقتصاد و مشکلات اجتماعی را برای این امر پشتسر گذاشت. در سال ۱۸۳۲، او اولین نوشتارهای خود در زمینه سیاسی و نظامی را منتشر کرد و طی آنها ادعا کرد که تنها یک امپراطور میتواند به فرانسه آن شکوه و آزادی که لیاقتش را دارد، هدیه کند. این نوشته شروع تلاشهای او برای شناخته شدن نامش بود و طی آن ایدههای خود را در میان مردم پخش میکرد تا برای خود پیروانی جمع کند.
لویی ناپلئون در اکتبر سال ۱۸۳۶ به فرانسه بازگشت تا در طی اقدامی از «صد روز» ناپلئون اول تقلید کند. او در این تلاش خود کودتایی را در استراسبورگ آغاز کرد و نیروی نظامی محلی را برای بازسازی امپراطوری ناپلئونی فراخواند اما آنها بهجای پیوستن به او بازداشتش کردند. شاه لویی فیلیپ او را به آمریکا تبعید کرد اما به خاطر بیماری مادرش در سال ۱۸۳۷ به سوئیس فراخوانده شد. او که سال بعد از سوئیس اخراج شد به انگلستان رفت. در سال ۱۸۳۹، لویی ناپلئون کتابچهای به نام «ایدههای ناپلئونی» را منتشر کرد که در آن سعی شده بود بناپارتیسم را به ایدئولوژی سیاسی تبدیل کند.
لویی ناپلئون با در نظر داشتن این ایده، دوباره در آگوست سال ۱۸۴۰ به فرانسه بازگشت و به کودتایی دیگر دست زد. نیروی نظامی شهر بولونی-سور-مر (Boulogne-Sur-Mer) باز هم از پیوستن به او خودداری کرد و او دستگیر شد. هر چند این بار لویی ناپلئون تبعید نشد، اما به دادگاه رفت و به حبس ابد در یک قلعه محکوم شد. او در طی این مدت باز هم خود را وقف مطالعه برای آماده شدن برای نقش امپراطوری کرد. وی همچنین با اعضای اوپوزیسیون فرانسه در تماس بود و مقالههایی در روزنامههای اوپوزیسیون منتشر میکرد و بروشورهای زیادی مینوشت.
در می سال ۱۸۴۶، لویی ناپلئون بالاخره توانست فرار کند و به انگلستان بگریزد و در آنجا منتظر شانس دیگری برای به چنگ آوردن قدرت بماند. تنها دو ماه بعد در جولای ۱۸۴۶، پدر او مرد و بهطور رسمی لویی ناپلئون وارث میراث بناپارت در فرانسه شد.
انقلاب سال ۱۸۴۸
لویی ناپلئون تا شروع انقلاب در انگلستان زندگی کرد و در فوریه سال ۱۸۴۸ که جمهوری جدیدی تأسیس شد، دوباره به کشورش بازگشت. البته دولت موقت او را مستقیماً به انگلستان بازگرداند زیرا در زمان شکل گرفتن دولت جدید حواس پرتی و مزاحمت بهحساب میآمد. هر چند برخی از هواداران لویی ناپلئون حزب کوچکی تشکیل دادند و او را به عنوان کاندیدای خود در مجلس قانون اساسی معرفی کردند.
لویی ناپلئون توانست در این کار موفق شود و در اواسط سال ۱۸۴۸ دوباره به فرانسه بازگردد. از همان زمان او بلافاصله شروع به نقشه کشیدن برای ریاست جمهوری کرد. به خاطر وزن آشکاری که نام بناپارت برای فرانسه داشت، لویی ناپلئون با زنده کردن خاطراتی از شکوه ملی و وعدههایی از بازگرداندن آن روزها توانست رأی بسیاری را به نفع خود عوض کند. او همچنین با محبوب کردن خود در میان تمام گروهها با این وعده که توسعه منافع همهی آنها را در نظر دارد، توانست خود را در نظر همه به جایگاه مهمی برساند.
وقتی شکلگیری دومین جمهوری به پایان رسید و دولت در دسامبر ۱۸۴۸ برای انتخابات ریاست جمهوری آماده میشد، لویی ناپلئون یک پیروزی غافلگیر کننده داشت و ۷۵ درصد آرا را به خود اختصاص داد.
مطالب مرتبط
اوت لت های پاریس با بهترین برندهای جهان کشف بهترین رستوران های پاریس برای هر ذائقه بهترین جاهای دیدنی پاریس برای عاشقان شهر نورریاست جمهوری
بنا بر قانون اساسی جدید سال ۱۸۴۸، دوره ریاست لویی ناپلئون در می سال ۱۸۵۲ به پایان میرسید. این قانون جدید همچنین رئیس جمهور را از نامزدی دوباره در انتخابات منع میکرد؛ بنابراین لویی ناپلئون در سومین سال از ریاست جمهوری خود، با این بهانه که یک دوره برای اجرای برنامههای سیاسی و اقتصادی او کافی نیست، اصلاحیهای در قانون درخواست کرد که بتواند در دوره بعدی نیز کاندید شود.
مجلس ملی از اینکه طولانی شدن دوره ریاست جمهوری به سوءاستفاده از قدرت منجر شود، میترسید و درخواست اصلاحیه در قانون اساسی را رد کرد. لویی ناپلئون پس از آن شروع به سفرهای استانی در کشور کرد تا بتواند در بین مردم برای خود، سیاستهایش و این ایده که دوره ریاست جمهوریاش باید تمدید شود، محبوبیت بخرد. علیرغم محبوبیت گسترده او، عقیده مجلس تغییری نکرد و نهایتاً در دوم دسامبر سال ۱۸۵۱، لویی ناپلئون به قدرت دیکتاتوری روی آورد و آن را نیز با رفراندومی که بر اساس محبوبیت فراگیرش انجام شده بود به دست آورد.
لویی ناپلئون پس از این کار مجلس را لغو کرد و قانون اساسی جدیدی را نوشت که خیلی زود با یک همهپرسی تائید گرفت. او در نوامبر سال ۱۸۵۲ همهپرسی دیگری برگزار کرد و به عنوان امپراطور بر تخت قدرت نشست و ناپلئون سوم نام گرفت؛ بنابراین دومین جمهوری به پایان رسیده و دومین امپراطوری فرانسه آغاز گشت.
ناپلئون سوم: سیاست های داخلی
اگرچه یکی از استراتژیهای ناپلئون سوم این بود که همیشه از نظر عموم مردم یک قدم جلوتر باشد و درد زیادی را متحمل شد تا درباره آن مطالعه کند و به وسیله پروپاگاندا روی آن تأثیر بگذارد، وی همچنین برنامههایی طراحی کرد تا تقریباً در میان تمام بخشهای جامعه محبوب باشد. ناپلئون سوم قسم خورده بود «ابتکار عمل به خرج داده و هر کار مفیدی که برای ثروت و بزرگی فرانسه باشد، انجام دهد.» این هدف قطعاً گنگ بود اما او در راستای آن کارهای عمومی مانند ساخت راهآهن، پیشبرد و توسعه صنعت و کشاورزی را انجام داد. او همچنین به بازسازی مدرن پاریس علاقه شخصی داشت و حامی بزرگ مخترعین فرانسوی بود. همچنین قیمت پایینتر نان و ساخت خانهی بهداشت برای کارگران و تأسیس بوردهای حاکمیت از دیگر کارهای مهم او بهشمار میرفت.
سیاست خارجی
هدف ناپلئون سوم در زمینه سیاست خارجی این بود که فرانسه را دوباره به قدرتی بزرگ تبدیل کند و این امر با پایان دادن به سیستم اروپایی شکل گرفته توسط کنگره وین در سال ۱۸۱۵ امکانپذیر بود که اتفاقاً فرانسه را تا حد زیادی تحقیر کرده بود. او با «ایدههای اصیل» خود برنامه تغییر منطقه را در سر میپروراند و اصل ملیت به یک امر بسیار مهم تبدیل شد.
جنگ کریمه به ناپلئون سوم این فرصت را داد تا با بریتانیای کبیر هم پیمان شده و در طی تلاشی موفق پیشروی نیروهای روسی به سمت مدیترانه را متوقف کند. در پایان از همه مهمتر این بود که شکست روسیه و اتحاد با انگلستان به فرانسه قدرت تأثیرگذاریِ بیشتری روی اروپا داد. کنفرانس صلح پاریس که در سال ۱۸۵۶ برگزار شد، نمایانگر موفقیتهای امپراطور در زمینه امور خارجی بود و به بار نشستن ایدههای ناپلئونی را به نمایش میگذاشت.
هر چند از داخل، زوالی در اقتصاد بهوجود آمده بود که ناآرامیهایی را در طبقه متوسط و کارگر به راه انداخت. ناپلئون سوم امتیازات مختلفی مانند آزادی مجلس، اجرای قانونهای آزادی رسانه و آزادی ائتلاف را به آنها داد اما نهایتاً برخی از نقاط ضعف حکومت او به هزینههای جبرانناپذیری منجر شد.
جنگ فرانکو-پروسین و پایان حکومت
ناپلئون سوم بعد از پیروزی پروس علیه اتریش، قدرت فرانسه در اروپا را نیز در خطر دید و نهایتاً در سال ۱۸۷۰ وقتی کارهای نخست وزیر پروس، «بیسمارک» باعث تحریک او شد، جنگ فرانکو-پروسین (جنگ فرانسه و پروس) در گرفت. این جنگ برای ناپلئون سوم و فرانسه چیزی جز یک فاجعه نبود و در شکلگیری امپراطوری آلمان نقش مهمی بازی کرد. در طی این جنگ ناپلئون سوم توسط نیروهای آلمانی دستگیر شد و دو روز بعد سومین جمهوری فرانسه به روی کار آمد.
ناپلئون بعد از آن که در سال ۱۸۷۱ آزاد شد به انگلستان رفت و تا آخرین سالهای زندگیاش را نیز در همانجا سپری کرد. او به نوشتن ادامه داد و حتی باز هم رویای بازگشت به فرانسه و بهدست آوردن قدرت را در سر میپروراند. او در ۹ ژانویه سال ۱۸۷۳ بعد از یک عمل جراحی کلیه درگذشت.
ناپلئون سوم در یک نگاه
- ناپلئون سوم ۲۰ آوریل سال ۱۸۰۸ در پاریس فرانسه متولد شد.
- او برادرزاده ناپلئون اول بود.
- سالهای اولیه زندگی ناپلئون سوم در تبعید سپری شد و مادرش همواره از قهرمانیهای ناپلئون اول و شکوه کشورش برای او تعریف میکرد.
- ناپلئون سوم در سال ۱۸۴۸ بعد از سقوط پادشاهی خاندان بوربون، بهطور رسمی به فرانسه بازگشت.
- در آن زمان قانون اساسی فرانسه تنها اجازه ۴ سال ریاست جمهوری را به هر فرد میداد اما در سال ۱۸۵۳ ناپلئون خود را با سیاستهایش به دولت تحمیل کرد.
- او در جنگ فرانکو-پروسین دستگیر شد و امپراطوریاش سقوط کرد.
- دو روز بعد از دستگیری او سومین جمهوری فرانسه تأسیس شد.
- او بعد از یک سال اسارت آزاد شد و به انگلستان رفت و در سال ۱۹۷۳ در همانجا درگذشت.
- او تا آخرین روزهای زندگی به نوشتن مقالههای سیاسی ادامه داد و باز هم رویای بهدست آوردن قدرت را در سر میپروراند.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه