لویی چهاردهم فرانسه یا پادشاه آفتاب
- صبا صفری
- 1397/12/13
- 0 دیدگاه
لویی چهاردهم که به عناوین لویی کبیر، لویی پادشاه بزرگ یا پادشاه آفتاب نیز شناخته می شود، در سال ۱۶۳۸ به دنیا آمد و از پادشاهان کشور فرانسه بود.
لویی چهاردهم بین سالهای ۱۶۴۳ تا ۱۷۱۵ بر کشور فرانسه حکمرانی میکرد و نمادی از یک نظام پادشاهی مطلق در دوران کلاسیک بود. او مرزهای فرانسه را طی جنگهای بین سال ۱۶۶۷ تا ۱۶۹۷ گسترش داد.
زندگی اولیه و ازدواج
لویی پسر پادشاه لویی سیزدهم و ملکه اسپانیایی، «آنه» بود. او در ۱۴ می سال ۱۶۴۳ حکومت را از پدرش به ارث برد. او در سن چهار سال و هشت ماهگی بنا به قانون پادشاهی نه تنها ارباب که مالک جان و مال ۱۹ میلیون رعیت بود. اگر چه به او مانند یک «اولوهیت قابل رویت» احترام میگذاشتند اما به هر حال او یک کودک رها شده بود که خدمتکاران وظیفه رسیدگی به او را داشتند. لویی یک بار به طرزی معجزه آسا از غرق شدن در دریاچه نجات پیدا کرد زیرا هیچکس مراقبش نبود. ملکه که مسئول این غفلت بود، او را با ترسی ماندگار از «گناهانی که در برابر خدا صورت گرفتهاند» الهام بخشید!
وقتی نجیب زادگان و مجلس پاریس با تنفر از نخست وزیر ژول کاردینال مازارَن (Jules Cardinal Mazarin) در سال ۱۶۴۸ به مخالفت با سلطنت برخاستند، لویی تنها نه سال داشت. این امر آغاز یک جنگ داخلی طولانی به نام فروند (Fronde) بود که در طی آن لویی از فقر، بداقبالی، ترس، تحقیر، سردی و گرسنگی رنج برد. این اتفاقات شخصیت، رفتار و شیوه تفکر پادشاه جوان را شکل داد. او هرگز پاریس، نجیب زادگان و مردم عادی را نبخشید.
در سال ۱۶۵۳، مازارن بر شورشیان پیروز شد و به همراه لویی به عنوان شاگردش، اقدام به ساخت یک دستگاه اجرایی خارقالعاده کرد. جانبداریِ مازارن از هنر، زیبایی و جلال در شاه جوان هم پرورش مییافت. اگر چه او به لحاظ سنی این قدرت را داشت، اما هرگز رویای مخالفت با قدرت مطلقه کاردینال را در سر نپروراند.
در سال ۱۶۳۵ جنگی بین فرانسه و اسپانیا درگرفت و سپس به مرحله پایانی خود رسید. حاصل این جنگ انتقال قدرت تسلط بر اروپا، از هابسبورگ ها به بوربونها بود. یک شاه فرانسوی باید یک سرباز میبود و به همین خاطر لویی در میدان جنگ برای کارآموزی شرکت کرد.
در سال ۱۶۵۸ لویی با درگیری شدیدی بین عشق و وظیفه روبهرو شد که برای شاهزادگان آن زمان امری طبیعی بود. او به مدت دو سال عشق خود به خواهرزاده مازارن یعنی ماری مانچینی (Marie Mancini) را تحمل کرد. لویی نهایتاً به خاطر جبر سیاسی در سال ۱۶۶۰ با «ماری ترز» از اتریش که دختر شاه فیلیپ چهارم اسپانیا بود ازدواج کرد تا بین دو کشور صلح برقرار شود.
کودکی لویی چهاردهم به انتهای خود رسیده بود اما هیچکس او را در حدی که بتواند بر تخت قدرت تکیه بزند نمیدید. هیچکس به افکار او شکی نداشت. او در خاطرات خود این گونه نوشته بود: «من قلباً شهرت را به هر چیز دیگری ترجیح میدهم، حتی به خود زندگی... عشق به افتخار نیز مانند اکثر هوسهای لطیف، ظرافتهای یکسانی دارد. برای تمرین یک نقش کاملاً الهی در روی زمین، ما باید از آشوبهایی که میتوانند بنیان آن را خراب کنند، عاجز باشیم.»
پادشاه جوان
مازارن در ۹ مارس سال ۱۶۶۱ درگذشت. از روز بعد از مرگ او جریانات دراماتیکی آغاز شد. پادشاه به وزرای حیرت زده خود اطلاع داد که میخواهد تمام مسئولیتهای حکمرانی بر قلمرو پادشاهی را به عهده بگیرد. این امر از زمان پادشاهی هنری چهارم اتفاق نیفتاده بود. این کار لویی چهاردهم به هیچ عنوان با سنتها تطابق نداشت. او با این ادعا که حق الهی به او تعلق دارد، دیکتاتوریاش را شکل داد. لویی با ایمانی خالص خود را نماینده خدا روی زمین میپنداشت و تمام نافرمانیها و شورشها را گناه میدانست. او بعد از ابراز این عقیده، نه تنها احساسی خطرناک از لغزش ناپذیری را تجربه کرد که احساس قابل توجهی از آرامش و اعتدال نیز به سراغش آمد.
او در ابتدا توسط وزرای ارشدش حمایت شد و بعدتر حمایت مردانی کم قدرتتر را نیز به دست آورد. لویی به مدت ۵۴ سال خود را به مدت هشت ساعت در روز وقف وظایفش میکرد و کوچکترین جزئیات نیز از نظرش جا نمیماندند. او میخواست همه چیز از رسوم دربار گرفته تا حرکتهای ارتش، راهسازی یا حتی بحثهای الهیات را تحت کنترلش داشته باشد. او موفق شد زیرا با ایمان کامل، حال و هوای فرانسهی پر از جوانی، قدرت و شیفتهی شکوه و عظمت را منعکس میکرد.
علیرغم استفاده از سیستم پاداش و مجازات، پادشاهی از مطیع کردن نجیب زادگان که در مدت چهل سال، یازده جنگ داخلی راه انداخته بودند، عاجز بود. لویی آنها را به دربار خود کشاند و با قمار فاسد کرد و با پراکنده کردن نیرویشان کاری کرد که سرنوشت هر کدام به میزان کسب رضایت او بستگی داشته باشد. از آن زمان، نجیب زادگی دیگر نقش مهمی در سیاستهای فرانسه بازی نکرد که البته از برخی جنبهها باعث ضعیف شدن ملت گشت.
مطالب مرتبط
اوت لت های پاریس با بهترین برندهای جهان کشف بهترین رستوران های پاریس برای هر ذائقه بهترین جاهای دیدنی پاریس برای عاشقان شهر نورحمایت از هنر
یکی از خوش اقبالیهای بزرگ لویی، داشتن گروهی خارقالعاده از مردان در حیطههای گوناگون بود. او به خوبی میدانست چطور باید از آنها استفاده کند. او از نویسندگان، به ویژه «مولیر» و «ژان راسین» که مدحش را میگفتند، حمایت میکرد. از دیگر ویژگیهای او تحمیل دیدگاه شخصیاش درباره زیبایی و طبیعت بر هنرمندان بود. به مرور زمان ظاهر فرانسه و سبک زندگی تغییر کرد. شهرهای بزرگ شاهد دگرگونی بود، مناظر تغییر شکل میدادند و یادمانهایی در هر گوشه و کنار قد علم میکردند. پادشاه خود را با انرژی زیادی وقف ساختن اقامتگاههای جدید میکرد. از میان تمام آنها، تعداد اندکی تا به امروز باقی ماندهاند که از میانشان میتوان به کاخ ورسای اشاره کرد که قدرت، شکوه و زیباییاش را حفظ کرده است. این کاخ در زمان خود مورد تحسین جهان بود و اعتبار فرانسه را بالا برد. تمام نیروهای دولت برای ساخت آن بهکار گرفته شد. با این کار، دربار هر چه بیشتر از فضای ناآرام و ناسالم پاریس فاصله گرفت و به نوعی ایزوله شد.
همزمان با ساخته شدن ساختمانهای لویی، کولبر که مسئولیت نظارت بر این پروژه را داشت، راههای یک انقلاب اقتصادی را پیدا کرد تا فرانسه از این لحاظ به خودکفایی برسد و صادرات افزایش یابد. تولیدکنندگان، ناوها و تجارت دریایی، یک ارگان مدرن پلیس، جادهها، بندرها و کانالها همگی در همین زمان در حال ساخت و شکوفایی بودند. لویی به تمام جزئیات دقت میکرد و بهطور همزمان به تفریح و سرگرمیهای عاشقانهاش مشغول بود. در سال ۱۶۶۷ او به زمینهای اسپانیایی در هلند حمله کرد زیرا آنها را میراث همسر خود میدانست. این کار او باعث رخ دادن مجموعهای از جنگها شد. او در بستر مرگ اعتراف کرده بود که از جنگ بسیار لذت میبرد.
نقطه اوج و افول
پادشاه آفتاب در اوج قدرت خود بهسر میبرد. او مرزهای فرانسه را از سمت شمال با اشغال بخشیهایی از فلاندر و از سمت شرق با اشغال لورن (Lorraine) و فرانش کومته (Franche-Comte) توسعه داد. در پاریس او را «کبیر» مینامیدند و در دربارش مورد ستایش بود. همچنین زمانیکه به سن چهل سالگی نزدیک میشد خود را بسیار برتر از تمام مردان دیگر میدانست.
در سال ۱۶۸۲ دولت به ورسای منتقل شد. سال بعد یکی از نقاط مهم زندگی و حکومت لویی به حساب میآمد. ملکه درگذشت و پادشاه پنهانی با مادام مِنتنون (Maintenon) ازدواج کرد. او خود را وقف این زن نمود. کولبر نیز درگذشت و دفع حملهی ترکها به قلمروهای اتریشی این فرصت را به امپراطوری داد تا از سمت غرب با فرانسه روبهرو شود.
لویی اکنون تمام جنبش پروتستان را نیز به فهرست دشمنان سنتیاش اضافه کرده بود. مادرش به او دیدگاهی ناکامل و ساده از مذهب داده بود و او هیچ چیزی از اصلاحات نمیفهمید. او پروتستانهای فرانسوی را شورشیان بالقوه میدید و بعد از تلاش برای بازگرداندن اجباری آنها به راه سابق، در سال ۱۶۸۵ «حکم نانت» را لغو نمود. این حکم آزادی پرستش را ضمانت میکرد. این کار رفته رفته باعث افول قدرت لویی چهاردهم شد.
سال های پایانی
در جنگ برای جانشینی در اسپانیا، اتحاد ضد فرانسه توسط «ویلیام اورنج» دوباره فعال شد. فجایع جنگ به قدری عظیم بود که فرانسه در سال ۱۷۰۹ تا پای از دست دادن تمام امتیازاتی رفت که در قرن اخیر به دست آورده بود. سوگهای شخصی هم به مصیبتهای عمومی لویی افزوده شده بود. او تقریباً بهطور همزمان پسرش، دوفن بزرگ و دو نوه و یک نتیجهاش را از دست داد. در پایان این جنگها و عهدنامههایی که امضا شد، فرانسه تسلط خود را از دست داد اما قلمروش دستنخورده باقی ماند.
لویی چهاردهم در سال ۱۷۱۵، چند روز قبل از تولد ۷۷ سالگیاش درگذشت. پیکر او را در کلیسای سن دنی (Saint-Denis) دفن کردند. وارث او پسری پنج ساله بود که چندان امیدی به زنده ماندنش نداشتند. لویی به برادر زادهاش بیاعتماد شده بود و میخواست قدرت واقعی را به دستان دوک مِین (Duke of Maine) پسر مادام «مونتسپان» بسپارد. او برای انجام این کار وصیت نامهای نوشت که به نابود کردن پادشاهی کمک کرد. پارلمان پاریس بعد از مرگ او وصیت نامهاش را از اعتبار ساقط و دوباره قدرت سیاسیای که تمام اصلاحات را رد میکرد، بازپس گرفت. این امر به وقوع انقلاب دامن زد.
لویی چهاردهم در یک نگاه
- او زمانیکه حکومت را به ارث برد، تنها چهار سال داشت.
- لویی چهاردهم بین سالهای ۱۶۴۳ تا ۱۷۱۵ بر کشور فرانسه حکمرانی میکرد.
- او نمادی از یک نظام پادشاهی مطلق بود.
- لویی چهاردهم به پادشاه آفتاب نیز شهرت دارد.
- او به ساختن اقامتگاههای مجلل علاقه زیادی داشت و کاخ ورسای یکی از نتایج همین علاقه او به شمار میرود.
- او خود را نماینده مستقیم خدا میدانست.
- لویی چهاردهم حق آزادی پرستش را از پروتستانهای فرانسه گرفت.
- او در دوران اوجش به شکوفایی اقتصادی و توسعه مرزهای فرانسه کمک زیادی کرد.
- لویی چهاردهم تنها چند روز قبل از تولد ۷۷ سالگیاش در سال ۱۷۱۵ درگذشت.
- پارلمان پاریس وصیت نامه او را پس از مرگش باطل کرد و این امر نهایتاً به وقوع انقلاب کمک کرد.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه