اونوره دو بالزاک و اسرار جامعه فرانسوی
- صبا صفری
- 1397/11/7
- 0 دیدگاه
اونوره دو بالزاک یکی از برجسته ترین نویسندگان فرانسوی بود که آثاری مانند چرم ساغری، اوژنی گرانده، زنبق دره و بابا گوریو را از خود برجای گذاشت.
اونوره دو بالزاک (Honore de Balzac) در ۲۰ می سال ۱۷۹۹ در شهر «تور» فرانسه به دنیا آمد و در شهر پاریس درگذشت. او یک هنرمند ادبی بود که رمانها و داستانهای کوتاه بسیاری نوشت که جمعاً به نام «کمدی انسانی» شهرت دارند. او به پیریزی فرم سنتی رمان کمک کرده و بهطور کل جزو یکی از برجستهترین رماننویسان تاریخ دستهبندی میشود.
زندگی اولیه
پدر بالزاک مردی از دهقانان جنوبی بود که به مدت ۴۳ سال در خدمات شهری کار کرد. مادر اونوره نیز از خانوادهای متمول از تاجران پارچه در پاریس بود. خواهر او «لوره» تنها دوست دوران کودکیاش به شمار میرفت و تبدیل به اولین کسی هم شد که زندگینامه انوره را نوشت. از سن ۸ تا ۱۴ سالگی او را به مدرسه اوراتورینها (Collège des Oratoriens) فرستادند. در زمان سقوط ناپلئون، خانواده او از تور به پاریس مهاجرت کرد و او دو سال دیگر را نیز در مدرسه سپری کرد تا بتواند سه سال بعدیاش را به عنوان منشی یک وکیل کار کند. در این زمان انوره حرفهی ادبی را برای خود برگزیده بود اما هنوز به موفقیت قابل توجهی نرسیده بود. بعد از آن بالزاک به نوشتن رمانهایی پر از تفکرات فلسفی و عرفانی روی آورد ولی نهایتاً رمانهایش حال و هوایی گوتیکی، طنز و تاریخی به خود گرفتند و آنها را با نام مستعار منتشر میکرد. در همین دوره او به کسب و کار انتشاراتی، چاپ و تایپ نیز پرداخت اما خیلی زود مصیبت به سراغش آمد. در سال ۱۸۲۸ او به سختی از ورشکستگی نجات پیدا کرد و با بدهی سنگینی روبهرو شد. در این زمانها او با مهارتهای جدیدی به نویسندگی بازگشت و دیگر دوران کارآموزیاش در ادبیات به پایان رسیده بود.
دو اثری که بالزاک را در سال ۱۸۲۹ به موفقیت رساندند، یکی «شوانها» و دیگری «فیزیولوژی ازدواج» بود. شوانها اولین رمان او به حساب میآمد و درباره آن به قدری اعتماد بهنفس داشت که با نام اصلی خود به چاپ برساندش. داستان این رمان تاریخی درباره دهقانان «برتون» است که شوان نامیده میشدند و در شورش سلطنت طلبها علیه انقلاب فرانسه در سال ۱۷۹۹ شرکت داشتند.
فیزیولوژی ازدواج مقالهای طنز و انتقادی با موضوع عدم صداقت و وفاداری در زندگی زناشویی است که هم دلایل و هم چندین راهکار را برای این مسئله در بر میگیرد. شش داستانی که در «صحنههایی از زندگی خصوصی» نوشت به افزایش شهرت و اعتبار او کمک قابل توجهی کرد. این داستانها بیشتر درباره مطالعات روانشناسی دختران در جدل با قدرت والدین است.
از این نقطه به بعد بالزاک بیشتر وقت خود را در پاریس سپری میکرد. او توانست به بهترین سالنهای پاریسی راه پیدا کرده و با تلاشهای دو چندانش در جامعه تبدیل به شخصی مهم شود. در نظر بسیاری از مردم او پر از سرزندگی بوده و در کنار کمی خودخواهی و لافزنی، شخصی خوشگذران و خوش مشرب بود. او به شدت به شهرت، خوش بختی و عشق علاقه داشت. بالزاک به خاطر معاشرتهایی که با زنان اشراف و مد روز تجربه میکرد، به درکی دست اول از زنان بالغ رسید که در رمانهایش به خوبی مشهود است.
بین سالهای ۱۸۲۸ تا ۱۸۳۴، بالزاک زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه و درآمدش را از پیش برای خوشپوشی و شهرت خرج میکرد. البته این ژست و ظاهری که او در جامعه داشت تنها فراغتی از کشمکشهای شگفتانگیز او در کار بود. بالزاک ۱۴ تا ۱۶ ساعت در روز را پشت میز سفید خود صرف نوشتن میکرد. در سال ۱۸۳۲ او با «اِولین هانسکا» کنتسی لهستانی آشنا شد که مانند بسیاری از زنان دیگر به او نامه نوشته و از آثارش تعریف کرده بود. آن دو چند بار همدیگر را در سوئیس ملاقات کرده و نهایتاً مدتها بعد از مرگ همسر هانسکا، با یکدیگر ازدواج کردند. در این دوره پاک کردن تمام بدهیها و قرار گرفتن در موقعیتی برای ازدواج با مادام هانسکا بزرگترین هدف بالزاک بود. او در اوج نیروی خلاقه خود بهسر میبرد. در سالهای ۱۸۳۲ تا ۱۸۳۵ او بیش از ۲۰ اثر نوشت که شاهکارهایی چون «پزشک دهکده»، «اوژنی گرانده» و «بابا گوریو» جزو آنها بودند.
نگاه بالزاک
در تمام این فعالیتهای گوناگون، بالزاک به عنوان یک شاهد برجسته و تاریخ نگار جامعه معاصر فرانسه عمل میکرد. این رمانها به خاطر روایتگری و نقش حیاتی، متنوع و جذابِ شخصیتهایشان، بیرقیب بودند. در این آثار تمام قسمتهای زندگی با علاقه زیاد مورد بررسی قرار میگرفتند: تضاد بین آداب و رسوم شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک و دهکدهها، حوزه بانکداری، انتشارات و کارخانههای صنعتی، دنیای هنر، ادبیات و فرهنگ والا، سیاست، روابط پیچیده اجتماعی و رسواییهای اشراف، بورژوازی و حتی عشق رمانتیک، بخشی از این زمینهها بودند. هیچ موضوعی به اندازه یک جوان جاهطلب شهرستانی که برای پیشرفت در دنیای رقابتی پاریس میجنگد، نمیتواند به خوبی هسته رایج کارهای بالزاک را توصیف کند. او به افرادی مانند جنایتکاران، ماجراجویان و انسانهای رذل که با جامعه در تضاد و درگیری بودند توجه زیادی نشان میداد. اغلب در آثار او افراد شرور و آدمهای بد داستان شخصیتهای جذابتر و محکمتری داشتند.
مطالب مرتبط
بهترین جاهای دیدنی پاریس برای عاشقان شهر نور همه چیز در مورد برج ایفل فرانسه، بانوی آهنین پاریس خیابان شانزلیزه پاریس، قدم زدن در مشهورترین خیابان فرانسهکمدی انسانی
در سال ۱۸۳۴، بالزاک در اوج حرفه خود قرار داشت زیرا در آن زمان او بهطور کامل از برنامه بزرگ خود برای گرد آوردن رمانهای تکیاش به منظور ایجاد یک کل منسجم درباره جامعه معاصر آگاه شده بود. در این مجموعه او سه دستهبندی کلی داشت: «مطالعات تحلیلی» که با اصول اداره زندگی انسان و جامعه در ارتباط بود، «مطالعات فلسفی» که انگیزهها و دلایل کارهای انسان را آشکار میکرد و سومی «مطالعات آداب و رسوم» بود که تأثیرات این دلایل را نشان میداد و خود به شش قسمت خصوصی، شهرستانی، پاریسی، سیاسی، ارتشی و زندگی روستایی تقسیم میشد. این پروژه بزرگ به ۲۴ جلد کتاب منتج شد که نهایتاً عنوان «کمدی انسانی» را به آنها داد.
فرضیه های اجتماعی و اخلاقی
در مقدمه مهم مجموعه «کمدی انسانی» بالزاک کاربرد آن را «اسرار جامعه فرانسوی» معرفی کرد. هر قشری از مردم، از اشراف تحصیل کرده گرفته تا دهقانان فرودست، در کمدی انسانی جایی داشتند. در رمان بابا گوریو شخصیتهایی از اقشار و طبقات مختلف، علیرغم غیرمحتمل بودن موقعیتها، در زمینه اخلاق و رسوم به شیوهای قانع کننده نزدیک به هم عمل میکنند.
بالزاک اغلب انگیزهی اولیهی شخصیتهایش را میدانست. او زمانی نوشت که حرص برای طلا و جستجوی لذت تنها اصولی هستند که بشریت را کنترل میکنند. بالزاک در زمانی رمان مینوشت که بیشتر با تلاشهای فردی هویت میگرفت تا تلاش گروهی. در این دوره کشمکش برای بقا بین قشر فقیر یا برای پیشرفت در میان طبقهای که شانس کمتری داشتند، در بیشترین شدت خود بود. ساختار سلسله مراتبی جامعه که قبل از انقلاب فرانسه وجود داشت، اکنون ناپدید شده بود و هنوز هیچ طبقهبندی اجتماعی منسجمی جای آن را نگرفته بود. بالزاک خود برای این فردیت آنارشیک که در اطرافش شاهد بود، دلسوزی میکرد و در رمانهایش نیز به آنها میپرداخت.
ازدواج و مرگ
بالزاک در سالهای آخر عمر از سلامت ضعیفی برخوردار بود و اخلاقیاتش به خاطر کلافگیها و ناکامیهای مدام تحلیل رفته بود. در سال ۱۸۳۲ او اولین نامه خود را از «مادام هانسکا»، همسر یک نجیبزاده لهستانی دریافت کرد. بالزاک بعد از داستانهایی که پیشتر دربارهشان گفتیم، برای بهبود وضعیت مالی و اعتبار خود تلاش میکرد تا با آن زن بعد از مرگ همسرش ازدواج کند. تنها زمانی که بالزاک به شدت بیمار شد در طی آخرین دیداری که آن دو در اوکراین با هم داشتند او حاضر به پذیرفتن درخواست ازدواج بالزاک شد. این ازدواج در ۱۴ مارس سال ۱۸۵۰ صورت گرفت و سفر طولانی برای بازگشت به فرانسه ضربهای جدی به سلامتی بالزاک وارد کرد. او در ۱۸ آگوست همان سال در پاریس درگذشت.
اونوره دو بالزاک در یک نگاه
- بالزاک در سال ۱۷۹۹ در شهر تور فرانسه به دنیا آمد.
- او رمانهای معروفی مانند «چرم ساغری»، «اوژنی گرانده»، «بابا گوریو» و «زنبق دره» را از خود بر جای گذاشت.
- او با نگاهی موشکافانه درباره اجتماع پیرامون خود، رفتار و آداب و رسوم طبقات مختلف و اقشار گوناگون مینوشت.
- او عاشق یک کنتس لهستانی بود ولی تا قبل از آخرین روزهای زندگیاش نتوانست با او ازدواج کند.
- بالزاک آثار خود را در مجموعهای منسجم به نام کمدی انسانی جمع کرد و آن را «رازهای جامعه فرانسوی» معرفی میکرد.
- در کمدی انسانی هر قشری از نجیب زادگان باسواد گرفته تا دهقانان جای خود را داشتند.
- اغلب در آثار او افراد شرور و آدمهای بد داستان شخصیتهای جذابتر و محکمتری داشتند.
- نگاه او به فردیت آنارشیک محیط اطرافش بسیار منحصر بهفرد بوده و انعکاسی از آن را در آثارش هم به خوبی میتوانیم ببینیم.
- اونوره دو بالزاک چند هفته پس از ازدواجش با هانسکا و بعد از سفر طولانی از اوکراین به فرانسه به خاطر شرایط سختی که بدنش تحمل کرده بود در پاریس درگذشت.
{{totalCount}} دیدگاه