ادوارد مانه نقاش ماندگار سبک امپرسیونیسم
- صبا صفری
- 1397/11/8
- 0 دیدگاه
ادوارد مانه در ژانویه سال ۱۸۳۲ در پاریس متولد شد و یکی از نقاشان به نام سبک امپرسیونیسم در فرانسه به شمار می رود.
ادوارد مانه به عنوان یکی از بحث برانگیزترین هنرمندان زمان خود شهرت داشت و از نگاه منتقدان خود فراتر رفت تا استعداد خود را به اثبات برساند. این نقاش که از نقاشان معروف جهان است با نقاشیهای بیشماری که هنرمندان جوان آن دوران را الهام میبخشید، نشان داد که چطور نوآوری اغلب در جامعه با روی باز پذیرفته نمیشود، اما دروازهای به سوی آینده است. در این مقاله به مانه خواهیم پرداخت که علیرغم تمام انتقادها به موفقیت قابل توجهی دست یافت.
زندگی اولیه
ادوارد مانه در ۲۳ ژانویه سال ۱۸۳۲ در پاریسِ پر جنب و جوش چشم به جهان گشود و خانوادهای مشهور و موفق داشت. مادر و پدر او در شهر شناخته شده بودند. پدرش یک قاضی بهنام و مادرش از تبار سلطنتی بود. در همان اوایل زندگی، مانه فهمید که به هنر علاقه ویژهای دارد و در این زمینه از عموی خود نیز حمایت قابل توجهی گرفت. او به همراه عمویش به بازدید از موزه لوور رفت و در همانجا بود که با الهامات جدیدش به توسعه مهارتهای هنریاش پرداخت. مانه در سال ۱۸۴۵، تصمیم به نامنویسی در یک دوره طراحی گرفت. در همان زمان بود که با «آنتونن پروست» آشنا شد که بعدها در زمرهی بهترین دوستانش قرار گرفت.
اگرچه مانه علاقه شدیدی به هنر پیدا کرده بود، پدرش برنامههای دیگری برای آیندهاش داشت. در واقع او مجبور شد به ریو دو ژانیرو برود تا عضویت نیروی دریایی را به دست آورد؛ هرچند او در امتحانها مردود و باعث ناراحتی پدرش شد. البته این شکست به پدرش فرصتی داد تا دوباره علایق پسر جوانش را بررسی کند و جاهطلبیهای او را برای هنرمند شدن بپذیرد؛ بنابراین مانه این فرصت استثنایی را به دست آورد تا یک دورهی تحصیلی هنری را پشتسر بگذارد.
برای توسعه دادن دانش هنری و مهارتهای اجرایی، مانه به کشورهای دیگری مانند ایتالیا و آلمان سفر کرد. ماجراجوییهای او در طی سفرهایش، ایدهی او درباره فرمها و سبکهای هنری را تحت تأثیر قابل توجهی قرار داد. همچنین، او از هنرمندان متعددی مانند «کاراواجو»، فرانسیسکو گویا، «تیسیَن» و «ولاسکِز» الهام گرفت.
زندگی و آثار دوران پختگی
از سال ۱۸۶۲ تا ۱۸۶۵، مانه در نمایشگاههایی شرکت داشت که توسط گالری «مارتینه» برگزار میشد. در سال ۱۸۶۳، او با «سوزان لینهوف» زنی هلندی که به او پیانو درس میداد، ازدواج کرد و از او صاحب یک فرزند شد. در همان سال که هیئت ژوری سالن، اثر معروف او یعنی «ناهار در چمنزار» که به لحاظ تکنیکی یک انقلاب کامل بود را رد کرد، او اثرش را در «سالن طردشدگان» به نمایش گذاشت. اگر چه مانه از آثار استادان قدیم الهام گرفته بود، اما این تابلوی بزرگ با مخالفت شدید مخاطبین روبهرو شد و بدنامی وی که در بیشتر طول عمر همراهش بود، از همین نقطه آغاز گشت. منتقدین او با حضور یک زن برهنه در کنار دو مرد جوان کامل پوشیده در تابلو مشکل جدی داشتند. مدرن بودن این زن در تابلو کاری کرد که برهنگیاش تهدیدآمیز و وقیح به نظر برسد. همچنین منتقدین با نحوه اجرای تابلو، پرسپکتیو غیر واقعی و شیوه نورپردازی متمایز آن هم مخالف بودند.
در نمایشگاه سالن پاریس در سال ۱۸۶۵، نقاشی او «الیمپیا» که دو سال قبل کشیده شده بود، باعث یک رسوایی بزرگ شد. زن برهنه لمیدهی این تابلو مستقیماً به مخاطب زل زده و با نورپردازی تند و درخشانی به تصویر کشیده شده بود و تقریباً دو بعدی به نظر میرسید. این تابلو که توسط منتقدین مردود و بیارزش خوانده شده بود، در سال ۱۹۰۷ توسط «ژرژ کلِمانسو» در لوور آویخته شد. مانه در سال ۱۸۶۵ به اسپانیا عزیمت کرد، اما به خاطر نپسندیدن غذاها و بلد نبودن زبان نتوانست مدت زیادی در آن کشور دوام بیاورد.
وقتی تعداد زیادی از کارهای او در «نمایشگاه جهانی» سال ۱۸۶۷ رد شد، مانه هم به تقلید از «گوستاو کوربه»، غرفهای در نبش «میدان آلما» و «خیابان مونتنی» (Montaigne) به راه انداخت و مجموعهای از کارهایش را به نمایش گذاشت. او بیش از ۵۰ اثر نقاشی را در آن نمایش عمومی شرکت داده بود اما باز هم نقاشیهایش با استقبال زیادی روبهرو نشد. کار او از این دوران به لحاظ شخصیتی تغییر کرد اما بهطور کل به نظر میرسد دغدغهای بزرگتر در زمینه رابطهی نزدیک تنالیتهها و پیچیدگیهای نوری و جوی را به نمایش میگذارد.
«امیل زولا» رماننویس جوان که تحت تأثیر ناتورالیسم آثار مانه قرار گرفته بود، در مقالهای مفصل به تعریف و تمجید از کارهای او پرداخت. در مقابل حمله و رفتارهای خصومت آمیز عموم با مانه، زولا او را نماینده تمام هنرمندان ارجمندی میدید که توسط نظر عموم مردم مورد توهین قرار میگیرند. مانه برای قدردانی از او پرترهای از زولا کشید که در نمایشگاه سالن سال ۱۸۶۸ به نمایش در آمد. سال بعد او «بالکونی» را برای اولین بار به نمایش گذاشت. از آن زمان به بعد، این نقاش یعنی «برت موریزو» که از نقاشان امپرسیونیست پیشگام زن فرانسوی بود، بیشتر برای ملاقات مانه به استودیوی شخصیاش سر میزد. مانه مجموعهای از پرترهها را از روی او کار کرد و نهایتاً موریزو با برادر مانه ازدواج کرد.
بعد از بازخورد مثبتی که زولا انتشار داد و حمایتهایی که «دوره» و یک منتقد هنری به نام «لویی-ادموند دورانتی» از مانه کردند، او در سال 1970، در نمایشگاه سالن پاریس و در تابلویی که «فانتن لاتور» از او کشیده بود، مورد تمجید قرار گرفت. البته این نقاشی در یک روزنامه بهصورت کاریکاتوری به سخره گرفته شد و با عنوان «مسیح در حال نقاشی در میان پیروانش» او را دوباره تحقیر کردند.
مطالب مرتبط
بهترین جاهای دیدنی پاریس برای عاشقان شهر نور همه چیز در مورد برج ایفل فرانسه، بانوی آهنین پاریس خیابان شانزلیزه پاریس، قدم زدن در مشهورترین خیابان فرانسهزندگی و آثار دوره متاخر
سال ۱۸۷۴، به خاطر دوستی مانه با نقاش امپرسیونیست جوان، «کلود مونه» اهمیت زیادی دارد. آن دو در کنار هم در کرانههای رود سن نقاشی میکردند و مانه مشغول خلق تابلوی «قایق سواری» خود بود. همچنین او از مونه در حال نقاشی در استودیوی قایقیاش نقاشی کرده است. اگر چه او با مونه و سایر امپرسیونیستها رابطه خوب و صمیمانهای داشت، اما در نمایشگاههای مستقل آنها شرکت نمیکرد و کماکان نمایشگاههای رسمی سالن را ترجیح میداد. وقتی در سال ۱۸۷۵ دو اثر او باز هم رد شدند، او آنها را به همراه سایر نقاشیهایش در استودیوی شخصیاش به نمایش گذاشت.
در سال ۱۸۷۷ مانه یکی دیگر از تابلوهای ماندگار خود از دختری تنها را خلق کرد که آرنجهایش را روی میز مرمری یک کافه تکیه داده است. تعدادی اثر معروف دیگر در پی این نقاشی کشیده شدند که تعدادی از آنها ملهم از فضای یک رستوران در نزدیکی «کافه گِربوا» بود. از این دوران به بعد مانه تابلوهای زیادی را با تکنیک پاستل کار کرد.
در سال ۱۸۸۰ مانه یک نمایشگاه انفرادی برگزار کرد و در همان دوران پاهایش گرفتار بیماریای شدند که بسیار مهلک به نظر میرسید. در سال بعد یک ویلا در حوالی ورسای اجاره کرد و همانطور که بیماریاش با سرعت تهدیدآمیزی پیشرفت میکرد، در ویلای دیگری اقامت گزید. او در نمایشگاه مهمی از هنر فرانسوی که در لندن برگزار شد حضور داشت و با یک تابلوی دیگر در نمایشگاه سالن هم دیده شد. در ماه آوریل سال ۱۸۸۳ بعد از نقاشی کردن رزها و یاسها، قانقاریا او را به بستر کشاند و نهایتاً چندی بعد درگذشت. تنها بعد از نمایشگاهی که پس از مرگش برگزار کردند، مانه توانست به جایگاه واقعی خود و اهمیت و شهرتی که درخورش بود، دست یابد.
میراث مانه برای هنر
شروع کار مانه به عنوان نقاش با مقاومت شدید منتقدین روبهرو شد که تا نزدیک به مرگش نیز ادامه داشت. اگر چه موفقیت نمایشگاه یادبودی او و پذیرش نهایی منتقدین باعث بالا رفتن اعتبار او شد، اما تنها در قرن بیستم بود که موقعیت او در هنر توسط تاریخ نگاران و منتقدین تثبیت شد. عدم علاقه مانه به بازنمایی سنتی و پرسپکتیو باعث ایجاد شکافی بین تأکید تاریخی نقاشی آکادمیک روی توهم بٌعد و آثار او شد. این شجاعت او برای جدا شدن از سنت و باز کردن راه برای امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم، کاری بود که مانه با آثار انقلابیاش برای هنر کرد. تمرکز او روی موضوعات شهری و مدرن، کارهایش را بیش از پیش از استانداردهای سالن جدا میکرد. رویکرد شجاعانه و منحصر بهفرد مانه به نقاشی و هنر، برای او و آثارش نقطهای کلیدی و مهم را تثبیت کرد.
ادوارد مانه در یک نگاه
- مانه در پاریس و در خانوادهای شناخته شده متولد شد.
- پدر او یک قاضی مشهور و تبار مادرش به خاندان سلطنتی باز میگشت.
- او از همان سالهای اولیه زندگی به هنر علاقه پیدا کرده و توسط عمویش حمایت میشد.
- پدر او در ابتدا نقشههای متفاوتی برای آیندهاش در سر داشت ولی نهایتاً به جاهطلبیهای هنری او تسلیم شد.
- اگر چه او آثارش را با الهام از برخی استادان بزرگ میکشید اما در همان ابتدای کار حرفهای با مخالفت و حمله منتقدین روبهرو شد و نقاشیهایش بارها توسط هیئت ژوری سالن رد شدند.
- او با کلود مونه و سایر امپرسیونیستها رابطه نزدیکی داشت اما در نمایشگاههای گروهی آنان شرکت نمیکرد و نمایشگاههای سالن را ترجیح میداد.
- در اواخر عمر او به بیماری قانقاریا دچار شد و از همان بیماری درگذشت.
- تنها بعد از مرگ او و برگزاری نمایشگاه یادبودیاش بود که منتقدین کمکم او را پذیرفتند و بهصورت تدریجی به شهرت و اعتباری دست یافت که لایق آن بود.
- او بیشتر به موضوعات شهری و مدرن توجه داشت و همین امر او را از هنر مورد پسند سالن جدا میکرد.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه