مروری بر زندگی و آثار ویکتور هوگو نویسنده بینوایان
- صبا صفری
- 1397/9/28
- 1 دیدگاه
ویکتور هوگو، نویسنده فرانسوی، به عقیده ی بسیاری یکی از برجسته ترین شاعران و نویسندگان رمانتیسیسم فرانسه است. او به خاطر خلق آثار متعددش شهرت دارد و مهارت روان نویسیِ شعر و رمانش بسیار چشمگیر است.
ویکتور هوگو (Victor Hugo) در بسانسون فرانسه در ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ متولد شد. او و دو برادر بزرگترش اوژِن و اَبل، با مادرشان در پاریس زندگی میکردند و پدرشان که ژنرال و حکمران استان آولینو در ایتالیا بود، دور از آنها به سر میبرد. مادر هوگو دوستیِ ویژهای با ژنرال ویکتور فَنو لائوری داشت و در زمانی که او به خاطر دشمنی با دولت فرانسه متهم شد، وی را در خانهاش پنهان کرد. از همان زمان فنو لائوری معلم پسرها شد.
ویکتور و برادرانش دائماً برای دیدن پدر سفر میکردند و این سفرها باعث وقفه در تحصیلشان میشد. او به عنوان یک پسر جوان به نوشتن شعر علاقه نشان میداد. وقتی ۱۲ سال داشت، به همراه برادرانش در پانسیون کوردیه ثبت نام شد. در آنجا آنها علوم مختلف را یاد گرفتند و اوقات فراغتشان را به نوشتن شعر و نمایشنامه سپری میکردند. وقتی ویکتور ۱۵ سال داشت در یک مسابقه شاعری برنده شد و سال بعد در مسابقه آکادمی دِ ژو فلورو مقام اول را دریافت کرد. شهرت ویکتور هوگو به عنوان شاعر در سالهای اولیه زندگیاش شکل گرفت و در سال ۱۸۲۲ حقوق بالایی داشت.
در سال ۱۸۲۲ یک سال و نیم بعد از مرگ مادرش که مخالفت شدیدی ابراز میکرد، هوگو با عشق دوران بچگی خود اَدِل فوشه ازدواج کرد. این زوج بعدها صاحب چهار فرزند شدند. آپارتمان آنها در پاریس میزبان نویسندگان جاهطلب جنبش رمانتیک بود. در همان سال هوگو اولین کتاب امضا شدهی خود یعنی قصیدهها و اشعار گوناگون را نیز منتشر کرد.
رشد رمانتیسیسم
در سال ۱۸۲۴، تعداد کمی از دوستان هوگو گروهی به نام میوز را شکل دادند. تمام اعضای این گروه نویسندگان جوانی بودند که قصد گذشتن از سد نئوکلاسیسیسم را داشتند -سبکی که منشاء آن یونان و رم باستان بود و در آن نوشتار منطقی، شفاف و منظم ارزش داشت. بعد از دیدار او با آلفونس دو لامارتین و کشف داستانهای موزیکال آلمانی، در سال ۱۸۲۶ هوگو اغانی و قصاید را منتشر کرد که در مخالفت مشخص با نئوکلاسیسیسم بود.
سالهای ۱۸۲۶ و ۱۸۲۷ دوران موفقیت سناکْل یا همان گروه جوانان رمانتیکی بود که هوگو و شاعریاش را حمایت میکردند. آنها هوگو را شاهزاده شعرها نامیده بودند. با حمایت و توصیه دوستان، او رویکرد خود را به رمانتیسیسم (سبکی متعلق به دهه ۱۸۰۰ که روی آزادی فرم نوشتاری و بیان قوی احساسات، تجربههای مشترک مردم و بیانهای خیالی تاکید داشت) تغییر داد.
این باور را در مقدمهی نمایشنامهی اجرا نشدهای به نام کراموِل میتوان دید که در سال ۱۸۲۷ منتشر شده بود. او احساس میکرد که شاعری باید از طبیعت پیروی و زیبایی و نیکی را با زشتی و پلیدی ترکیب کند. انجیل، هومر و ویلیام شکسپیر منابع الهام بخش این نوع ادبی جدید بودند.
هوگو که قانع شده بود رمانتیسیسم باید خود را در تئاتر ثابت کند، کراموِل و تعدادی نمایشنامهی دیگر را دنبال کرد. در فوریه سال ۱۸۳۰ جنگ اِرنانی به روی صحنه رفت و در آن حامیان هوگو علیه نئوکلاسیسیستها و ضد رمانتیکها فریاد میکشیدند. این نمایش ۴۵ بار روی صحنه رفت که در آن روزها یک موفقیت دور از انتظار به حساب میآید.
در سال ۱۸۳۱ هوگو، رمان نوتردام پاریس را منتشر کرد که جزء کارهای مشهور او به شمار میرود. در این اثر او امید داشت روح واقعی قرون وسطی متأخر را به وسیله خلق کلیسای جامع نوتردام و شخصیتهای داستان به خواننده منتقل کند. این کتاب یک موفقیت بزرگ بود.
دوران اندوه
همچنین در سال ۱۸۳۱ هوگو یکی از زیباترین مجموعههای شعر خود به نام برگهای پاییزی را منتشر کرد. باری دیگر او به موضوعات خصوصی پرداخت. این کتاب دغدغههایی را به تصویر میکشد که او دربارهی رویدادهای گذشتهاش به عنوان شاعر در سی سالگی احساس میکرد. این اندوه نه تنها به گذر عمر که به خیانت همسرش هم ارتباط داشت که به خاطر خودخواهیهای هوگو به دوستش پناه برده بود. تمام این احساسات را میتوان در برگهای پاییزی لمس کرد.
هوگو به خاطر تنهایی حاصل از طرد شدن تاز سوی همسرش، عاشق یک بازیگر جوان شد. او حاضر شد تمام بدهیهای آن زن جوان را پرداخت کند تا او را نجات داده و در تمام زندگیاش آن زن را در کنار خودش داشته باشد. از این زمان او زندگی خود را مدیون این شاعر بزرگ میدید و زمان خود را صرف نامهنویسی به او میکرد که هزاران نسخه از آنها امروزه وجود دارند.
با ظهور پادشاهی جولای، هوگو به شهرت و ثروت رسید و برای ۱۵ سال شاعر رسمی فرانسه محسوب میشد. در این زمان طیف وسیعی از کارهای جدید شامل سه نمایشنامه منتشر شد: لوکرزیا بورژیا، پادشاه خود را سرگرم میکند و روی بلا.
در سال ۱۸۳۵ ترانههای گرگ و میش که شامل شعرهای عاشقانه ویکتور هوگو به ژولیت بود، منتشر شد. در سال ۱۸۳۷ نیز صداهای درونی را بهعنوان یادبودی برای پدرش نوشت که ژنرال ناپلئون بود. پرتوها و سایهها نیز سه سال بعد از آن به عنوان بیانیه او درباره احساسات شخصیاش انتشار یافت.
مطالب مرتبط
مترو پاریس؛ بلیطی به تاریخ فرانسه اوت لت های پاریس با بهترین برندهای جهان موزه لوور پاریس، دروازه ورود به دنیای شاهکارهای هنریدرگیریهای سیاسی
هوگو اکنون گرفتار جاهطلبی جدیدی شده بود: او میخواست یک دولتمرد شود. وقتی لویی فیلیپ در انقلاب ۱۸۴۸ شکست خورد، او خود را نامزد قائم مقام مجلس کرد. وقتی لویی ناپلئون شروع به کسب شهرت کرد، هوگو به حمایت از او پرداخت، اما شوق او برای ریاست دوام زیادی نداشت و تمام تلاش خود را به کار گرفت تا از زیر فشار رهایی یابد. در سال ۱۸۴۹ او نهایتاً رابطهاش را با ناپلئون سوم به هم زد.
لویی ناپلئون بالاخره در شب دوم دسامبر سال ۱۸۵۰ به قدرت رسید و خود را به عنوان امپراطور معرفی کرد. هوگو مردم را به مبارزه با او تشویق میکرد و در این پروسه، بسیاری جان باختند. درگیری او در این رویدادها جانش را به خطر انداخت. ژولیت جان او را نجات داد و برایش پناهگاهی پیدا کرد تا بتواند اسباب فرارش به بروکسل را فراهم کند. از آنجا او به جزایر بریتیش چَنِل رفت.
در نوامبر سال ۱۸۵۳ کتاب هوگو علیه ناپلئون به نام مجازات در بلژیک منتشر شد. اگر چه این کتاب در فرانسه ممنوع بود، اما به شکل غیرقانونی چاپ و به تعداد زیاد پخش شد.
تجربه ماورایی هوگو
در طی غیبت طولانی هوگو در فرانسه، او با نیمهی تاریک شخصیت خود روبهرو شد. جلسههای زیادی برای ملاقات با ارواح مردگان در خانهی او برگزار میشد. او باور داشت که با ارواح مشهوری در تماس است. ملاقاتی که از همه بیشتر او را تحت تأثیر قرار داد، با دختر محبوبش لئوپولدین بود که در واقعه تراژیکی به همراه همسر جوانش در رودخانه سن غرق شد.
در واقع خانواده هوگو با تراژدیهای زیادی روبهرو شده بود. در حالیکه زندگی در انگلیس به شاعری او جان میداد، همسر و فرزندانش افسرده شده بودند. آنها بینهایت دلتنگ دوستان و آشنایان خود در پاریس بودند. دخترش اَدل که علاقهمند به دنیای فانتزی خود بود، نهایتاً از خانه فرار کرد. هوگو تجربههای خود را با ماورا ادامه داد تا زمانیکه با وضعیت روانی آسیبپذیر پسرش مواجه شد. همسرش هم او را ترک کرد تا در بروکسل زندگی کند و در همان شهر دار فانی را وداع گفت. تنها ژولیت بود که در تمام ۱۷ سال زندگی در انگلیس همیشه به او وفادار ماند.
سالهای آخر زندگی هوگو
در سال ۱۸۵۶ هوگو کتاب ملاحظات را نوشت. این اثر روند زندگی از کودکی تا مرگ را روایت میکرد و تمام تجربههای حسی که فرد در این پروسه با آن روبهرو میشود را در بر دارد. بسیاری از اشعار این کتاب ظهور اثر بعدی هوگو به نام افسانه قرنها را پیشبینی میکردند.
در سال ۱۸۶۲ هوگو رمان بینوایان را نوشت که سالیان سال توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد. علاقه اصلی او یک دغدغه اجتماعی و انسانی در رابطه با انسانهای ضعیف و درمانده بود. این کتاب تنها یک داستان ماجراجویانه را روایت نمیکند بلکه داستانی عاشقانه و مرموز هم به حساب میآید. در این رمان، دغدغهی هوگو برای مردمی که در اجتماع با آنها با بیعدالتی رفتار شده است، به تمامی نشان داده میشود.
وقتی ویکتور هوگو در ۲۲ می سال ۱۸۸۵ در پاریس درگذشت، مردی بود که در زمان حیاتش مورد احترام و ستایش قرار گرفته بود و در سطح جهان شهرت داشت.
ویکتور هوگو در یک نگاه
- پدر او یک ژنرال ناپلئونی بود.
- در سال ۱۸۲۲ او با عشق دوران کودکیاش ازدواج کرد.
- نوتردام پاریس اولین رمان بلند او بود که در سال ۱۸۳۱ منتشر شد.
- در سال ۱۹۹۶ انیمیشن گوژپشت نوتردام دیزنی بر اساس همین رمان ساخته شد.
- رمان بینوایان در سال ۱۸۶۲ منتشر شد.
- این رمان در طی ۶ سال بیش از نیم میلیون فرانک برای نویسنده درآمد داشت.
- بینوایان یکی از بلندترین رمانهای تاریخ ادبیات محسوب میشود.
- کل مردم فرانسه تولد هشتاد سالگی او را جشن گرفتند.
- هوگو حامی جنبش رومانتیسیسم و جمهوری خواهی بود.
{{totalCount}} دیدگاه