عجایبی که از وجود آنها اطلاع ندارید! (به انتخاب Atlas Obscura)
- تیم ایوار
- 1395/11/4
- 0 دیدگاه
دیدنی ها و عجایب زمین آنقدر زیاد است که هیچ وقت نمی توانیم تمام آن ها را بشناسیم و یا روزی از همه ی آن ها بازدید کنیم. در این مقاله کلکسیونی از جالب ترین عجایب انسانی و طبیعی را برایتان آورده ایم که از دیدن آن ها نفستان در سینه حبس خواهد شد؛ اما فقط خواندن فایده ندارد، باید برنامه ای برای سفر به این مناطق بریزید.
مقالات مرتبط:
جاذبههای طبیعی باورنکردنی در ایتالیا
حقایقی درباره برج ایفل که نمیدانید
بلندترین آبشار جهان را بشناسید!
پل ریشهای چراپونجی، مگالایا، هند
برای عبور از رودخانه و مسیر جنگل چراپونجی در ایالت مگالایا در شمال شرقی هند، باید به یک درخت اعتماد کنید زیرا که هیچ راه استاندارد دیگری به جز ریشههای بیرونی درختان که در هم پیچیده شدهاند وجود ندارد. این پل طبیعی حاصل هدایتی اندک از سوی انسان و صبر بسیار است. مردم محلی رشد این ریشهها را با قرار دادن چوب بامبو در میان آب کنترل و هدایت کرده و سپس منتظر میمانند تا ریشه درختان کائوچو به مسیر دلخواه حرکت نمایند. زمانی که ریشهها رشد کرد، نردههایی از درخت مو را به آن اضافه میکنند و فاصله میان ریشهها را نیز با گل و سنگ پر کرده و در نهایت گذرگاه محکمی میسازند. در حدود ۲۰ سال طول میکشد تا پل به اندازه کافی برای عبور مقاوم شود.
گورستان مری، ساپانتا، رومانی
در گورستان مری بیش از ۶۰۰ سنگِ قبر چوبی رنگارنگی وجود دارد که بر روی آن بخشهایی از زندگی، خاطرات روزانه و لحظات آخر فردی که درگذشته، نگاشته شده است. تصاویر متفاوتی از سربازان اعدام شده ساپانتا تا فردی روستایی که با وانت تصادف کرده را بر روی صلیبهای نقاشی شده میتوان یافت. سنگ نوشتهها نیز صریح و اغلب خندهدار هستند؛ برای نمونه بر روی یکی از آنها این جمله نوشته شده که: «در زیر این صلیب سنگین مادر شوهر من آرمیده است ... سعی نکنید او را بیدار کنید چراکه او به خانه بازمیگردد و سر مرا از تنم جدا میکند!». این سبک قبرستان در دهه ۱۹۳۰ به وسیله "استن لون پاتراس" بنیان گذاشته شده و اولین کسی بود که شروع به حکاکی شعرهای طنز و طعنه آمیز در رابطه با فرد درگذشته و نقاشی تصاویر آنها بر روی صلیبها نمود. پاتراس در سال ۱۹۷۷ در حالی درگذشت که صلیب خود را حکاکی کرده و خانه و کارش را برای با استعدادترین شاگرد خود، «دومیترو پاپ»، به ارث گذاشت.
شهر ستارگان، منطقه مسکو، روسیه
در زمان پیشرفت برنامه فضایی شوروی، تسهیلات مخفی نیروی هوایی در جنگلهای شمال شرقی مسکو به مکانی به نام «شهر ستارگان» منتقل گردید؛ منطقهای در «مرکز آموزش فضانوردی یوری گاگارین» که فضانوردان آینده در آنجا برای سفر فضایی از نظر فیزیکی، فنی و روانی آماده میشدند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، از این راز پرده برداری شد و این مرکز درهای خود را به روی عموم باز نمود. امروزه تعدادی از کمپانیها، تورهایی را برای بازدید از این تسهیلات برگزار کرده که در طول آن بازدیدکنندگان میتوانند مشابه لباس فضانوردان را بپوشند، بازدیدی از سانتریفیوژها داشته باشند و یا در فضاپیمایی که بی وزنی را شبیه سازی مینماید، سوار شوند. این مکان موزهای از سفرها و اکتشافات فضایی است که شامل مجموعه تأثیرگذاری از لباسهای فضایی و کپسولهایی که با ورود دوباره به جو سوخته میشوند، میباشد.
غار فینگال، اسکاتلند
غار فینگال که همانند تصویری از یک رمان خیالی، در خلیج هبرید اسکاتلند واقع شده، یک غار دریایی بزرگ بوده که از دیوارهایی با ستونهای شش ضلعی به هم پیوسته بازالت تشکیل شده است. اسطورههای سلتی معتقدند که این غار یک زمانی بخشی از پلی در میان دریا بوده که به وسیله غولها برای جنگ با یکدیگر ساخته شده است. دانشمندان معتقدند که این مکان متشکل از انباشت گدازههای آتشفشانی است که به آرامی خنک شدهاند و به ستونهای بلند بازالت بدل گشتهاند. زمانی که سر جوزف بنکز (Sir Joseph Banks) این غار را در سال ۱۷۷۲ کشف نمود، باعث شکل گیری منبع الهام و تصورات بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و موسیقیدانها گشت. در سال ۱۸۳۰ آهنگساز فلینگ مندلسون (Felix Mendelssohn) آهنگی در رابطه با این غار نوشت و در همین سال نقاشی به نام ترنر (turner) نیز این غار را نقاشی نمود؛ بنابراین این مکان امروزه دروازهای به عصری رمانتیک برای توریستها به شمار میرود.
معبد زیرزمینی دامانهور، ایتالیا
در زیر کوههای دامانهور وابسته به فرقه اجتماعی طبیعتگرایی که در دهه ۱۹۷۰ تأسیس گردیده، ۵ طبقه معبد زیرزمینی قرار دارد که نمایشی شگفتانگیز از شکوه قرن جدید است. دامانهور که در ۳۰ مایلی شهر تورین (Turin) قرار دارد بر عقاید غیر مسیحی و عصر جدید استوار بوده و بر بیانهای خلاقانه، مدیتیشن و آرامش روحی تکیه دارد. سالنها و راهروهای این معبد از نظر نقاشیها، موزاییکها و آیینهها در زمینههای متفاوت از یکدیگر بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۲ توسط شهروندان آن در شیفتهای متفاوت تا ۸۵۰۰ متر مکعب در زمین حفاری و طراحی شده است. تأثیر سبک هنری دهه هفتاد را میتوان از تاریخ جهان تا جنگلی با حیوانات خطرناک تا ایستگاههای فضایی بینالمللی، در بسیاری از نقشها، مشاهده نمود.
مطالب مرتبط
بهترین ایرلاین های دنیا در سال ۲۰۲۴ کدامند؟ جعبه سیاه هواپیما، شاهد خاموش و رازگشای حوادث هوایی ترمینال های فرودگاه مهرآباد، صفر تا صد امکانات و پروازهاماهیهای مرکب شب تاب در خلیج تویاما، ژاپن
ماهی مرکب شب تاب نوعی از سفالوپور است که به رنگ آبی بینظیری میدرخشد. این نوع از ماهیها که معمولاً در عمق دریا در آبهای اطراف ژاپن زندگی میکند، از ماه مارس تا می هر سال، در ساحل خلیج تویاما میلیونها سطح درخشان را ایجاد مینمایند. این فصل از سال فصل ماهیگیری نیز هست. تورهای ماهیگیران حجمی از این مخلوقات درخشان را به تور انداخته و قایق را به فانوس دریایی بدل مینمایند. ساحلها نیز در این زمان توسط ماهیهای مرکب که تخم ریزی و پس از یک سال عمر آماده مرگ میشوند به رنگ آبی در میآیند. حکومت ژاپن از این اتفاق هر ساله با عنوان «دیدنی طبیعی خاص» یاد مینماید. این ماهیها همچنین به علت آنکه از نظر خوراکی نیز بسیار خوشمزه هستند پس از جمع آوری از ساحل، به رستورانها فرستاده شده و در کنار سوشی به صورت خام یا بخار پز سرو میشوند.
کارگاه نجاری کین کووی، آکرا، غنا
معلمی غنایی در یک قلم خودکار دفن شد، خوانندهای در یک میکروفون به آرامگاه ابدی خود پیوست و یک کارگر در چکش خود جاودانه شد. این «تابوتهای فانتزی» که شبیه اقلامی که معرف شغل، علاقه، یا الهام پذیری فرد فوت شده است، در نجاری کین کووی تولید میشوند. این کارگاه در دهه ۱۹۵۰ توسط سث کین کووی (Seth Kane Kwei)، یکی از اعضای گروه قومی «گا» در ساحل غنا، ایجاد شد. «گا»ها معتقدند زمانی که فردی میمیرد، به زندگی دیگری منتقل میشود و به تأثیرگذاری روی زندگی بازماندگان خود ادامه میدهد؛ بنابراین اعضای خانواده به منظور دعاهای خوب مردهشان، تلاش مینمایند تا در مراسم تدفین، فرد فوت شده را با نمایش علاقهمندیها و زحمات او در زندگی، گرامی بدارند.
پارونلا پارک، کوئینزلند، استرالیا
خوزه پارونلا (Jose Paranoella) از زمان کودکی، رؤیای ساخت کاخی به سبک موریش (Moorish) را در ذهن داشته و به همین علت این ماجراجو در سن ۲۶ سالگی و در سال ۱۹۱۳، دهکده خود در کاتالونیا (Catalonia) را ترک کرد و به منطقه گرمسیری شمال استرالیا مهاجرت نمود. او در آنجا ثروت زیادی را از طریق کشت نیشکر به دست آورد و توانست رؤیای خود را دنبال نماید. در سال ۱۹۲۹، پارنولا زمینی جنگلی در کوئینزلند خرید و شروع به ساخت قلعهای با دستان خود نمود و از شن، خاک رس، واگنهای قدیمی قطار، سنگهایی از رودخانهای در همان نزدیکی و چوبهایی که از خانههای متروکه گرفته شده بود، استفاده کرد. تا سال ۱۹۳۵ این کاخ گسترش یافته و شامل استخر، کافی شاپ، سینما و سالن رقص و همچنین زمین تنیس و باغ ویلایی با راه پلهای عظیم شد که بر روی عموم باز بود. پس از مرگ پارونلا در سال ۱۹۴۸، این ساختمان دههها مورد غفلت قرار گرفت اما تلاشهایی برای محافظت از آن، این قصر را دوباره زنده کرده است. گیاهان بزرگ گرمسیری، در بالا و اطراف پلهها و ساختمان پارانولا رشد یافتهاند، چنانچه گویی در محل اصلی خود سبز شدهاند.
آلت موسیقی بزرگ استالاکپایپ، ویرجینیا، ایالات متحده
در اعماق غار سنگ آهک، یک آلت موسیقی غیرمعمول وجود دارد که به وسیله هنرمندی به نام للند دبلیو اسپرینکل (Leland W Sprinkle) طراحی شده است. این آلت موسیقی با کنسول چهار کیبردیاش، شبیه سازی استاندارد در کلیسا است اما یک تفاوت اساسی با آن دارد؛ در آن لولهای وجود ندارد. به جای آن «لولهها» استالاکتیتی (stalactites) و ابزار موسیقی لیتوفون (lithophone) قرار دارد- وسیلهای که موسیقی را با صدای سنگها در نواهای متفاوت تولید مینماید. اسپرینکل که یک ریاضیدان و دانشمند الکترونیک در پنتاگون بود، پس از بازدید از غار در سال ۱۹۵۴، ایده «آلت موسیقی استالاکپایپ» (Stalacpipe Organ) به ذهنش رسید. او سه سال تلاش کرد تا استالاکتیت هایی را پیدا کند که نتهای موسیقی مورد نیاز را تولید نماید و نزدیک به پنج مایل طناب لاستیکی را برای به هم وصل کردن این استالاکتیت ها مصرف کرد. زمانی که این ساز برای اولین بار کامل شد، شخص اسپرینکل برای سرگرمی تماشاگران کیبردها را نواخت. امروزه این ساز، بازدیدکنندگان را با نواهای خودکار کلاسیک مانند «مهتاب سوناتا» (Moonlight Sonata) سرگرم مینماید.
طوفان صاعقه دائمی، کاتاتومبو، ونزوئلا
در جایی که رودخانه کاتاتومبو به دریاچه ماراکابیو (Maracaibo) میریزد، چیز عجیبی در آسمان وجود دارد. در ۲۶۰ شب از سال، اغلب تا حدود ۱۰ ساعت، آسمان بالای رودخانه در حدود ۲۸۰ صاعقه در هر ساعت را به خود میبیند. این رویداد که به صاعقههای کاتاتومبو (رلامپاگو دل کاتاتومبو) معروف است، از زمانی که مردم به یاد دارند اتفاق میافتاده است. این صاعقهها از ۲۵ مایلی قابل رؤیت هستند و معمولاً به عنوان مسیریاب برای کمک به کشتیها استفاده شده و در میان ملوانها با عنوان «فانوس ماراکایبو» معروف است. مطالعات اخیر دانشمندان نشان میدهد که این صاعقههای دائمی به سبب جریان هوایی است که رطوبت را از روی دریای کارائیب به سمت دریاچه هدایت میکند. دانشمندان هواشناسی اخیراً از کاتاتومبو برای آزمایش سیستمهای پیشبینی صاعقهها نیز استفاده مینمایند.
{{totalCount}} دیدگاه